زندگی

مصیبت آمریکا


دکتر برژنسکی

برگردان: دکتر حمید زنگنه



حدود ٦٠ سال قبل آرنولد توینبی، در مطالعه ای عظیم در تاریخ، باین نتیجه رسید که در نهایت، دلیل فروپاشی امپراتوری "خود کشی سیاست مداری" بوده است. متاسفانه برای مکان جورج دبلیو بوش در تاریخ و - مهمتر از آن - برای آینده آمریکا، به نظر میرسد که آن جمله زیرکانه بیش از پیش شامل سیاستهائی که ایالت متحده بعد از واقعه عظیم ١١ سپتامبر دنبال کرده است ‌می‌شود.

هرچند اشاراتی از طرف دولت جورج بوش برای امکان شروع ارزیابی مجدد اهداف خود، اهدافی که تا کنون از طریق شعارهائی مبنی بر موفقیتهای نظامی در عراق تعریف نموده اند، سحنرانی پرزیدنت بوش بازگشتی به فرمولهای عوامفریبانه ای که در زمان تبلیغات ریاست جمهوری برای مشروع قلمداد نمودن جنگی که خود شروع کرد بود .

آن جنگ، که با طرفداری عده قلیلی از سیاست گذاران بعللی که تاکنون کاملا فاش نشده، مبتنی بربیانات عمومی بی پایه، به جنگی خونینتر و پر خرج تر از آن چه پیش بینی میشد تبدیل شده است. ایلات متحده در خاورمیانه مهرجانشین امپریالیستی بریتانیا و شریک اسرائیل در سرکوبی نظامی اعراب خورده است. خوب یا بد، آن تصور در دنیای اسلام درابعاد پهناوری گشترش یافته است.

در هر حال، اکنون، به بیش از دوباره فرموله کردن اهداف ایالت متحده در عراق احتیاج است. اکراه مصرانه دستگاه به رو در روئی با پیشینه سیاسی تهدید تروریستی، همدردی مسلمانان با تروریستها را تقویت کرده است. این برای امریکائیها خودفریبی است که به آنها گفته شود که انگیزه تروریستها عموما "تنفر از آزادی" و فعالیتهای آنها منعکس کننده دشمنی عمیق فرهنگی آنها است. اگر اینطور می‌بود، استکهلم یا ریو دژانیرو از نظر ریسک در ردیف نیویورک می‌بودند. با این حال، بعلاوه نیو یورکی ها، قربانیان حملات تروریستی استرالیائی‌ها در بالی، اسپانیائی ها در مادرید، اسرائیلی ها در تل آویو، مصری ها در سینا و بریتانیائی ها در لندن بوده اند.

یک نخ سیاسی واضح این حوادث را بهم ربط میدهد: هدفها همرزمان و دولتهای دست نشانده آمریکا در مداخله نظامی در خاور میانه که عمیقتر نیز میشود می‌باشند. تروریستها تروریست متولد نمی‌شوند بلکه با حوادث، تجارب، تصورات، تنفر، افسانه های قومی، خاطره های تاریخی، تعصبات مذهبی، و شستشوی مغزی تعمدی شکل می‌گيرند. همچنین امیال تروریستی آنها با تصاویری که در تلویزیون می‌بینند و بخصوص با احساس عصبانیت مفرط به تصورشان که شان و ارزش بستگان مذهبی آنان بوسیله خارجیانی بی اندازه مسلح بطور وحشیانه لکه دارمی‌گردد شکل گرفته است. یک تنفر سیاسی شدید به آمریکا، اسرائیل، و بریتانیا داوطلیانی، نه تنها از خاورمیانه، بلکه از اقصا نقاط اتیوپی، مراکش، پاکستان، اندونزی و حتی از کارائیب جلب می‌کند.

توانائی آمریکا در جلوگیری از توسعه اتمی نیز لطمه خورده است. فرق نمایان بین حمله نظامی به عراق ضعیف و تحمل آمریکا از یک کره شمالی مسلح اتمی اعتقاد ایرانیان را تقویت داده که امنیت آنها فقط می‌تواند با تسلیحات اتمی دامنه یابد. بعلاوه، تصمیم اخیر آمریکا برای کمک به برنامه اتمی هند، که عمدتا برای خواستن پشتیبانی آنها از جنگ عراق و ایجاد سدی در مقابل چین بوده است، آمریکا را به یک مشوق تسلیحات اتمی انتخابی تبدیل نموده است. این سیاست یک بام و دوهوا جستجو در حل کارسازانه مسئله اتمی ایران را مواجه با مشکل میکند.

آنچه که مسئله اتمی ایران را معضل‌تر می‌کند تنزل موقعیت معنوی آمریکا است. کشوری که برای چندین دهه در مقابل سرکوب سیاسی، شکنجه، و سایر تخلفات حقوق بشری ایستاده بود به کشوری که عملیاتی که بسختی می‌توان آنها را احترام به شان انسان قلمداد نمود را تجویز کرده جلوه داده شده است. حتی چیزی که بیشتر قابل سرزنش است این حقیقت است که تجاوز و یا شکنجه شرم آور در گانتانامو و ابو غریب نه بوسیله دولتی عصیان زده بلکه بوسیله مطبوعات آشکار شد. در جواب دستگاه دولت تنبیهات خود را به چند خاطی کم رتبه محدود نمود: هیچ کدام از عالی رتبه گان اداری و نظامی در وزارت دفاع و در شورای امنیت ملی که شکنجه را تصویب کرده بودند درمقابل عموم رسوا، محاکمه، ویا وادار به استعفا نشدند. در این موقعیت بنظرمیرسد مخالفت دولت با ایجاد دادگاه بین المللی جنائی کاملا برای منافع خود باشد.

چیزی که این سیاست خارجی اسفناک را مشکلتر میکند روندهای اقتصادی وابسته به جنگ است. جمع بودجه وزارتهای دفاع و امنیت داخلی آمریکا بیش از کل بودجه هر کشوری است، و در آینده نیز افزایش خواهند یافت در حالیکه کسری تجارت خارجی و کسری بودجه دولت، آمریکا را به بدهکار رتبه یک جهان تبدیل نموده اند. در زمانیکه هزینه های مستقیم و غیر مستقیم جنگ عراق، حتی بیش از بد بینانه ترین پیش بینی ها، انباشته میشوند پیش بینی های ابتدائی دولت را استهزا آمیز می‌کند. هر دلاری که برای این منظور در نظر گرفته میشود دلاری است که برای سرمایه گذاری، اختراعات علمی یا تعلیم و تربیت که بطور بنیادی به برتری دراز مدت آمریکا در یک دنیای رقابتی مربوط میشوند، استفاده نمیشود.

باید جای نگرانی بخصوصی برای آمریکائیان با ملاحظه باشد که مللی که معمولا دوستدار قلمداد می‌شدند منتقد سیاست آمریکا شده اند. در نتیجه، پاره بزرگی از دنیا - که شامل کشورهای شرق آسیا، اروپا و آمریکای لاتین می‌شود- بدون سر و صدا راههای تشکیل اتحادیه های منطقه ایکه به کشورهای طرفین اقیانوس آرام و اطلس وابستگی ندارند، یا همکاریهای منطقه ای که به آمریکا بستگی ندارند را جستجو میکنند. بیگانگی سیاسی از آمریکا میتواند یک حقیقت همیشگی و تهدید کننده برای آمریکا بشود.

آن روند خصوصا برای آنهائی که از نظر تاریخی بدخواه آمریکا بوده‌اند مفید می‌باشد. کنار گود نشستن و ریشخندکنندگان ناشایستگی سیاسی آمریکا، چین و روسیه هستند- روسیه بخاطر اینکه می‌بیند که دشمنی مسمانان از روسیه بخاطر جنایاتش در افغانستان و چچن بطرف آمریکا تغیير مسیر داده است مشعوف است و می‌خواهد که آمریکا را به یک اتحاد ضد اسلامی جلب کند، چین با صبر ضرب المثل پیشوای استراتژی خود، سان ت زو، که به آنها یاد داد که بهترین راه موفقیت این است که بگذارید که رقیب شما خود را شکست دهد را دنبال می‌کند.

در یک بعد حقیقی، درطول چهار سال گذشته تیم بوش با تبدیل یک معضل مهم ولی اداره شدنی که عمدتا مبدا منطقه‌ای داشت به یک شکست بین المللی، تیشه به ریشه موقعیت آمریکا که در صدر رده کشورهای دنیا که بنظر محکم می‌رسید زده است. بخاطر اینکه آمریکا بطور خارق العاده‌ای ثروتمند و قدرتمند است می‌تواند، برای مدتی بیشتر، سیاستی که با زیاده‌گوئی بیان شده بود و از نظر تاریخی کورکورانه دنبال گردیده را ادامه دهد. ولی در این پروسه، آمریکا میتواند در جهان ایزوله شود، و بیش از پیش در مقابل عملیت تروریستی زخم پذیر بشود و کمتر و کمتر بتواند نفوذ کارساز جهانی داشته باشد. با صدای بلند مدعی شدن که "من مسیرم را دنبال میکنم" و چوب در کندوی زنبور کردن تمرینی در رهبری مصیبت آمیز است.

ولی می‌تواند که اینطور نباشد. تغيیر مسیر حقیقی هنوز امکان پذیر است و می‌تواند که با یک مقدار جزئی ابتکار از طرف رئیس جمهور به جلب همکاری رهبران کنگره در یک مساعدت وراحزبی جدی برای شکل دادن به یک سیاست خارجی برای کشوردوگانه و مضطرب بزودی شروع شود. در یک چهارچوب ورا حزبی، نه تنها آسانتر خواهد بود که امیال موفقیت را کمتر کرد بلکه می‌توان مفری برای بیرون آمدن - حتی ممکن است در سال آینده پیدا کرد. و هر چه زودتر آمریکا خارج شود، زودتر شیعیان، اکراد، و سنیان یا یک شکل سیاسی همه پسند بدست خواهند آورد و یا اتحادی از آنها با زور برتری خواهند یافت.

با یک سیاست خارجی فراحزبی و با پشت سر گذاشتن عراق، در حالیکه وجهه جهانی آمریکا را می‌توان ترمیم کرد، یک سیاست سودمند وسیعتر برای خاورمیانه که مرکز آن بر ایران و پروسه صلح بین اسرائیل و فلسطین می‌باشد آسانتر خواهد بود.

اصل این مقاله به انگلیسی را میتوان در سایت پائین ملاحظه کرد:
http://www.latimes.com/news/opinion/sunday/commentary/la-oe-brzezinski9oct09,0,2062011.story?coll=la-sunday-commentary