زندگی

عوامل اجتماعی وروانشناختی قتل خانم نادیه انجمن

 

خانم نادیه انجمن، سراینده مجموعه شعری " گل دودی "، دانشجوی ممتاز سال چهارم دانشکده ادبیات هرات وبنابه داوری برخی از شاعران هم ولایتش ، امید غزلسرایی زبان دری بود.

قتل خانم نادیه انجمن توسط ضربات شیی سنگینی صورت گرفته است. پلیس شوهرش فرید مجیدی نیا را که درعین زمان مدیرتدریسی دانشکده ادبیات است ، به اتهام این قتل دستگیرنموده است. درحالیکه مجیدی نیا به لت وکوب خانم نادیه انجمن اعتراف نموده است، ازقتل وی انکارکرده است. گفته می شود که یکسال پیش،  ازدواج ایندو به تجویزخانواده وخلاف میل خانم نادیه انجمن صورت گرفته است.

با توجه به معمول بودن و ابعاد گسترده خود سوزیها وخود کشیها ی زنان درولایت هرات ، واین بار با قتل خانم نادیه انجمن توسط شوهرش که هردو تحصیلکرده وروشنفکرشمرده می شوند، دیگر به مشکل می توان همه چیز را به حساب جنگ وجامعه جنگزده نوشت. دیروز رژیم طالبان نماینده رسمی زن ستیزی بود. امروزبا حذف طالبان ازصحنه سیاسی افغانستان بازهم قتلهای وحشتناکترزنان رونما می گردد. برای آنکه عملاً بتوان حقوق بشر را حراست نمود ، بهتر آنست تا ریشه های اجتماعی وروانی این فاجعه ها را پیجویی نمائیم .

دیدگاه های آقای محمد عزیزبختیاری

جامعه شناس ومحقق اموراجتماعی افغانستان

درمورد اسباب قتل خانم نادیه انجمن

آقای بختیاری به این نظراست که :

این قتلها عوامل متعددی میتوانند داشته باشند، مهمترین عامل آن اجتماعی وبه ویژه فرهنگی است.

بختیاری بیشترنظریه امیل دورکهایم جامعه شناس کلاسیک را دراین زمینه اعتبار میدهد . بختیاری میگوید:

چون افغانستان دریک حالت گذار ازجامعه سنتی به جامعه مدرن است ، دراینجا یک حالت عدم تعادل فرهنگی وبی هنجاری رونما میگردد.افراد جامعه درمورد هنجارها ونورمهای اجتماعی واحدی توافق نظرندارند. یعنی درواقع بین شان  تفاوت  وتعارض فرهنگی وجود دارد. درجامعه هرات بخصوص میتوان اینرا درخود کشیها ودیگرکشیها ملاحظه نمود . مهاجرتهای فراوانی که مردم این ولایت به ایران وسایرکشورها نموده اند، درواقع یکنوع دوگانگی فرهنگی به وجود آورده است.خانمها یک نوع هنجارها را پذیرفته اند ومتاسفانه برخی مردان هنجارهای سنتی را قبول دارند. بنا براین، ما شاهد یک تفاوت وتعارض فرهنگی می باشیم .

بطورمثال افراد سنتی شاید اززن توقع داشته باشند که نباید بیرون ازخانه،  مشغول شغل رسمی گردد؛ درحالیکه زنان خواهان آن باشند که درشرایط جدید ، باید بیرون ازمنزل کارکنند. همچنان ممکن است برخی مردم وزنان سنتی، حضورزنان دراجتماعات بیرون ازخانه را نخواهند ، اما زنانی باشند که حضوردراجتماعات بیرون ازمنزل را لازم بدانند. بعض افراد سنتی شاید تحصیلات عالی زنان را نخواهند، درحالیکه زنان خواهان تحصیلات عالی باشند.

بنابراین در جامعه ای که دچارتفاوت وتعارض فرهنگی است ، وقتیکه زن بطوراجباری به شوهرداده می شود، این زن هنگامیکه به خانه شوهرش می رودمی بیند که توقعات بسیارمتفاوت ازآن توقعاتی که زن ازخود میتواند داشته باشد، وجود دارد. بنابراین هرنوع تفاوت وتعارض فرهنگی دراین خانواده جدید، میتواند شکل گیرد. دراینجا ما شاهد تفاوت دررفتار، تعارض دررفتار وحتا خشونت دررفتارخواهیم بود. درچنین شرایط اجتماعی وفرهنگی ، هرگاه یک سیستم قضایی کارآمد وتوانا که بتواند این تفاوتها وتعارضهای فرهنگی را درخانواده تا حدودی حل بکند، وجود نداشته باشد، زن شاید هیچ راهی برای خود نیابد جز خود کشی . ویا اینکه مرد گاهی ممکن است احساس کند که راهی جزکشتن ، صدمه زدن واعمال خشونت علیه زن خود نداشته باشد.این بخاطری است که دیگر زن وشوهر احساس می کنند که نمیتوانند همدیگر راتحمل بکنند.

دیدگاه خانم دوکتورصابره جلال زاده

متخصص طب عمومی وامراض روانی

درمورد قتل خانم نادیه انجمن توسط لت وکوب شوهرش

خانم دوکتورصابره جلال زاده می گوید:

مسئله خشونت مردان علیه زنان درجوامع  مختلف وبه ویژه جوامع عقب مانده مانند افغانستان ، ابعاد مختلفی دارند:

هرگاه درجامعه عقب مانده ازلحاظ روانی خشونت علیه زنان تحلیل گردد، دیده می شود که مردها به نظر خود شان باید احساس قدرت وقدرتمند بودن بنمایند. چنین احساسی با قدرت وتوانمندی واقعی سروکارندارد. ما در روانشناسی به آن aggresion یا حالت تهاجمی وخشونت می گوئیم aggresion یا حالت تهاجمی وخشونت به پیمانه های مختلفی نزد همه انسانها می تواند وجود داشته باشد. انسانها باید کانالهای مختلفی برای خنثا ساختن آن پیدا نمایند. این aggresion یا حالت تهاجمی وخشونت درجامعه  عقب مانده مانند افغانستان ، کانال خودرا درلت وکوب کردن زنان نشان میدهد. دلیل این امر آنست که ازدوران طفولیت به مرد یاد داده نمی شود که aggresion وخشونت خود را تحت کنترول داشته باشد.بنا براین تا بزرگی وپیری مرد این خشونت را با خود انتقال میدهد.

این aggresion یا حالت تهاجمی وخشونت کمتر مربوط به قشربالا یا پائین جامعه ، تحصیلکرده ویا بیسواد می باشد. هستند مردان تحصیلیافته ای که تاهنوز یاد نگرفته اند که چگونه خشونت خود را زیرکنترول بگیرند.

ازطرف دیگر درکشورهای عقب مانده مانند افغانستان بیان نمودن لت وکوب شدن توسط مردان ازجانب زن یک " تابو" یا امرممنوعه شناخته می شود. هرزنی که لت وکوب شدن توسط شوهرش را به بیرون بکشاند، گویا راز خانواده اش را فاش کرده است. بنابراین دوباره مورد تاخت وتاز مردها وخانواده مردها قرار می گیرد.

شعری ازنادیه انجمن

نيست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟

من که منفور زمانم، چه بخوانم‌ چه نخوانم

چه بگويم سخن از شهد، که زهر است به کامم

وای از مشت ستمگر که بکوبيده دهانم

نيست غمخوار مرا در همه دنيا که بنازم

چه بگريم، چه بخندم، چه بميرم، چه بمانم

من و اين کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت

که عبث زاده‌ام و مهر ببايد به دهانم

دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت

من پربسته چه سازم که پريدن نتوانم

گرچه ديری است خموشم، نرود نغمه ز يادم

زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم

ياد آن روز گرامی که قفس را بشگافم

سر برون آرم از اين عزلت و مستانه بخوانم

من نه آن بيد ضعيفم که ز هر باد بلرزم

دخت افغانم و برجاست که دايم به فغانم