پارلمان آينده افغانستان، در برزخ نو و کهنه

وحيد مژده
نویسنده و تحلیلگر افغان

زمانی که موافقتنامه بن در دسامبر سال ۲۰۰۱ میلادی در مورد افغانستان به امضاء رسيد، پارلمان به عنوان آخرين مرحله تشکيل نظام سياسی در افغانستان در نظر گرفته شد.

اينک پس از تقريبا چهار سال که حامد کرزی در راس قوه مجريه و با تحت فرمان داشتن قوه قضایي در افغانستان حکم راند، مردم افغانستان با شرکت در انتخابات پارلمانی، به سوی تشکيل قوه مقننه رفتند؛ اکنون بايد اصل تفکيک قوا که مشخصه اصلی يک نظام مردم سالار است تحقق يابد.

برعکس عراق، در افغانستان انتخابات پارلمانی مرحله آخری اين توافقات بود تا در ابتدا ارتش و پليس ملی بوجود آيد و پا بگيرد و نيروهای مسلح سرکش و خودسر عزل قدرت و خلع سلاح شوند؛ بدون اين کار، ايجاد پارلمانی که به تعبير قانون اساسی افغانستان، "مظهر اراده ملت" باشد متصور نبود.

نگاهی به گذشته

در سال ۱۹۲۳ ميلادی، شاه امان الله خان سه سال پس از اعلام استقلال افغانستان از بريتانيا، طی جلسه سنتی لويه جرگه (اجلاس بزرگ)، قانون اساسی افغانستان را در معرض رای و نظر نمايندگان شرکت کننده گذاشت.

در اين قانون اساسی يک شورای تحت نظر دولت به عنوان قوه مقننه در نظر گرفته شده بود.

پس از آن، نادر خان در سال ۱۹۳۲، قانون اساسی جديد را به ميان آورد. در آن قانون اساسی وظيفه قوه مقننه را شورایی به عهده داشت که به فرمان شاه عمل می کرد.

هوای تازه جمعی را به اين طمع خام انداخت که زمان عوض شده و ارباب اقتدار مشارکت مردم در امر حکومت را پذيرفته اند اما دريغ که چنين نشد.

پس از يک دوره اختناق شديد و در شرايطی که هنوز از احزاب سياسی قدرتمند در کشور خبری نبود، نمايندگان منتقد حکومت در پارلمان بزودی به قهرمانان حماسی مردم مبدل شدند و دولت به هراس افتاد. اين تجربه با زندانی شدن جمعی از وکلای مخالف و هواداران آنان پايان یافت.

قانون اساسی سال ۱۹۶۴ نظام دموکراتيک پارلمانی را برای افغانستان به ارمغان آورد اما قانون احزاب سياسی به تصويب نرسيد.

مداخلات دولت در امر انتخابات، از اعتبار پارلمان در نزد مردم کاست، پارلمان از وظايف اصلی خويش بازماند و به صحنه کشمکش با حکومت ها مبدل شد.

گروه های کمونيست طرفدار مسکو از پارلمان به عنوان وسيله ای برای رسيدن به اهداف خويش سود بردند.

حضور احزاب

در کشورهايی که تجربه بیشتری از دموکراسی دارند، احزاب قدرتمند حضور خويش را در صحنه سياسی تثبيت کرده اند.

در اين کشورها، بخت نامزدهای مستقل برای پيروز شدن در انتخابات بسيار اندک است زيرا مردم بيشتر به برنامه احزاب سياسی توجه دارند تا به افراد به عنوان شخصيت های مستقل.

در اين جوامع، شخصيت فرد زير سايه حزبی قرار دارد که به آن وابسته است.

احزاب در افغانستان

در افغانستان احزاب سياسی را از نظر عمر می توان به دو دسته تقسيم کرد: احزاب قديم و احزاب تازه به ميان آمده.

منظور از احزاب قديم احزاب جهادی است که در دوران جهاد (جنگ عليه حضور نظامی شوروی سابق در افغانستان) رشد کردند.

بیشتر اين گروه ها از نظر شکل اداره و بی برنامگی سياسی نمی توانستند حزب سياسی بشمار آيند.

با تحولات پس از سقوط طالبان، بعضی از اين احزاب دچار انشعاب و چند دستگی گردیدند و تعدادی هم از صحنه غايب شدند و آنهایی هم که تلاش کردند خود را با وضع جديد توافق دهند، بخاطر پيشينه نه چندان خوش آيند شان در نزد مردم، توفيق کمی در جلب نظر مردم داشتند.

اما احزاب جديد، زاده تحولات جديد پس از سقوط طالبان هستند.

اين احزاب هنوز موفق نشده اند تا در ميان مردم جای پایی برای خود بيابند.

گذشته از ضعفی که در داخل اين احزاب مشهود است، دلسردی مردم از احزاب سياسی و خاطره تلخ آنان از تعدد و کثرت احزاب قديم، چالش هایی است که احزاب جديد با آن مواجه اند.

فرصتی برای تحکیم وحدت ملی

هرچند وظايف و صلاحيتهای شورای ملی به عنوان قوه مقننه در قانون اساسی مشخص است اما پارلمان جديد در افغانستان وظيفه بسيار مهمی را به عهده دارد که عبارت از تحکيم پايه های وحدت ملی است؛ وحدتی که سخت آسيب پذير می نمايد.

نمايندگان اقوام و مناطق مختلف در افغانستان پس از ده ها سال فرصت آن را می يابند تا در زير يک سقف باهم بنشينند و در جهت حل مشکلات کشور با هم تبادل نظر کنند. اين فرصت برای تحکيم وحدت ملی واقعا فرصتی مغتنم است.

آغاز 'قاطعیت' در تصمیم گیری

تجربه دهه دموکراسی افغانستان (۱۹۶۴-۱۹۷۴) نشان داد که پارلمان بدون احزاب سياسی، مجمعی از عناصر اکثرا نامتجانس خواهد بود.

گرايشهای قومی و زبانی جای خالی احزاب سياسی را پر خواهد کرد و شخصيت هایی از ميان اعضای پارلمان سعی خواهند کرد تا گروهی را بدور خود جمع کنند. امکان بستن ها و گسستن ها بخاطر منافع فردی و گروهی وجود خواهد داشت.

مجاهدين سابق که خود را رانده شده از قوه مجريه می دانند، در بدست گرفتن زمام قوه مقننه تلاش خواهند کرد و نيروهای نو به ميدان آمده با آنان رقابت خواهند کرد.

اگر چنين شود، آقای کرزی در ميان پارلمانی که عملکردهای چهار سال گذشته حکومت وی را در زير ذره بين نقد خواهد برد و کابينه ای که به کم کاری عادت کرده است دچار مشکل خواهد شد.

بسياری به اين باورند که کرزی تاکنون بيش از حد با مصلحت انديشی عمل کرده است اما در شرايط جديد وی به قاطعيت بيشتر در تصميم گيری نيازمند خواهد بود.

راه درازی باقیست

بازهم جنگ چريکی

 هرچند دولت نمی خواهد به روی خود بياورد اما حقيقت اين است که افغانستان بار ديگر درگير يک جنگ چريکی شده است که به تدريج گسترش می يابد و هر روز قربانيان تازه می گيرد
 

درک و شناخت از دموکراسی بيش از اين که نيازمند آموزش تئوريک باشد به تجربه عملی نيازمند است.

تجربه دهه دموکراسی ظاهر شاه برای افغانها تجربه کوتاه مدت و توام با شکست بود، اما امروز مداخلات از خارج به منظور برهم زدن صلح و ثبات پايان نگرفته است.

کار بازسازی تاکنون به شکل دلخواه مردم پيش نرفته و فاصله ميان زندگی شهری و روستایی در حال گسترش است.

میليون ها مهاجری که به کشور برمی گردند با امکانات رفاهی کشورهای ميزبان عادت کرده اند و خواستار آن امکانات در داخل کشورشان هستند اما تحقق اين آرزو در کوتاه مدت محال است.

بي کاری و فاصله ميان ثروت و فقر هر روز بيشتر می شود. هرچند دولت نمی خواهد به روی خود بياورد اما حقيقت اين است که افغانستان بار ديگر درگير يک جنگ چريکی شده است که به تدريج گسترش می يابد و هر روز قربانيان تازه می گيرد.

اين جنگ بيشتر در مناطقی شعله ور است که قرار است خط لوله منابع انرژی آسيای ميانه را از مسير افغانستان به نيم قاره هند انتقال دهد.

بسياری از افغانها اميدوار هستند که کسانی که به پارلمان راه يابند که مصالح ملی را به مصلحت های شخصی و گروهی ترجيح دهند و راه حلی برای حل اين معضلات بيابند و اما نا اميدها ترجيح دادند تا برگه های رای دهی شان را که در انتخابات رياست جمهوری از آن استفاده کردند، این بار دور بياندازند.

شرکت مردم در انتخابات شورای ملی نشان داد که هنوز تعداد کسانی که اميدوار به آينده هستند بيشتر است و اين به نوبه خود اميد به آينده بهتر را تقويت می کند.