زندگی

چرا طالبان به ملا کشی روی آورده اند؟

وحيد مژده
نويسنده و پژوهشگر افغان

در طی بيش از يکسال گذشته شماری از علمای دينی افغانستان، در ولايتهای مختلف اين کشور کشته شده اند.

شمار اين افراد به بيش از ده تن در ولايتهای غزنی، قندهار، هلمند و پکتيا می رسد که پنج تن از آنها در همين اواخر کشته شده اند.

در گذشته نيز علمای دينی در افغانستان با چنين وضعی مواجه شده اند اما آنچه اين مورد را از کشتارهای گذشته متمايز می کند، اين است که کشتارگران از نظر فکری از سنخ کشته شدگانند؛ يعنی هر دو گروه، خود را نه تنها مسلمان و قيام خود را بخاطر اسلام می خوانند، بلکه نام طالب العلم را نيز برخود دارند.

رويارويی شاگرد با استاد

اين بار طالبان هستند که ملاها يا به بيانی ديگر، کسانی را که بر آنان حق استادی دارند، می کشند.

در اينجا ما شاهد تکرار جريانی هستيم که يادآوری آن بيشتر به يک طنز شبيه است، کشتن استاد به دست شاگرد در تاريخ سياسی اين کشور بی سابقه نيست، همانگونه که تره کی به دست امين کشته شد.

از آن طنز تلخ که بگذريم آيا وقايع اخير نمايانگر نوعی تضاد ايدئولوژيک ميان تندروی و اعتدال است؟ هرچند هواداران تندروی از راه توسل به خشونت، راه حذف فيزيکی طرف مقابل را برگزيده اند، اما طالبان در حدی نيستند که برای توجيه شرعی اين روش دلايل فقهی ارائه کنند.

شايد بتوان اين کار را نوعی کپی برداری از روش خوارج در صدر اسلام خواند ولی با وجود چنين شباهتی، اين تضاد رنگ ايدئولوژيک به معنی واقعی آنرا ندارد.

'علمای سوء'

در شبنامه ای که طالبان در توجيه اين تصميم خويش انتشار داده اند، علمای حامی دولت کرزی "علمای سوء" خوانده شده اند که "بخاطر حمايت از حضور يهود و نصارا در افغانستان، مستحق سزای مرگ هستند".

نظر القاعده در مورد ملاهای مخالف

در اين رابطه حتی نظر نزديکترين متحد طالبان يعنی القاعده نيز ظاهرا با نظر آنان همخوانی ندارد.

القاعده با استقرار نيروهای آمريکائی در خاک عربستان سعودی مخالف است و دولت سعودی را نيز دولتی "نامسلمان" می داند.

رهبران القاعده بعضی از علمای سعودی از جمله ابن باز و محمد بن الصالح العثيمين را بخاطر عدم مخالفت و يا حمايت از حضور نيروهای آمريکايی در کشورشان، "علمای سلطان" خوانده اند ولی به کشتن آنان حکم نکردند.

ابومصعب سوری يکی از رهبران القاعده در رساله ای تحت عنوان "فرق ميان علمای رحمان و علمای سلطان" نامه های اسامه بن لادن و دکتر سعد الفقيه را که بشکل جواب و اعتراض به فتواهای علمای سعودی نوشته منشتر شده است، اما لحن اين نامه ها مودبانه است و حتی به آنان علمای سوء خطاب نشده است.

به نظر می رسد که طالبان اين روش را نمی پسندند.

کشتن کسانی که با ملاعمر بيعت کردند

امروزه طالبان کسانی را می کشند که روزگاری قدرت خود را مديون آنان بودند.

روز چهارم آوريل ۱۹۹۶ بود که بيش از هزار و پانصد تن از "علمای دينی" از سراسر افغانستان در قندهار (مرکز حکومت طالبان) گردهم آمدند تا با ملامحمد عمر رهبر طالبان به عنوان "اميرالمومنين" بيعت کنند.

شمارش معکوس برای سقوط حکومت مجاهدين به رهبری برهان الدين ربانی که کابل پايتخت را در اختيار داشت آغاز شده بود اما طالبان می دانستند که فتح کابل به معنی سقوط تمامی افغانستان بدست آنان نيست.

رخنه در شمال (حوزه نفوذ متحدان آقای ربانی) کار دشواری بود و طالبان بايد از برای تصرف شمال افغانستان پس از سقوط کابل آمادگی می گرفتند.

مراسم بيعت، با بلند کردن دست انجام پذيرفت و ملامحمد عمر "اميرالمومنين" لقب گرفت.

هيچکس (از حاضران در مجلس) اعتراضی به اين امر نداشت که چرا اين عنوان فرامرزی که به معنی رهبری بر همه مسلمين جهان است به کسی داده می شود که هنوز بر نيمی از خاک کشور خود نيز مسلط نيست.

بيعت جمعی از اتباع خارجی به خصوص عربها با ملامحمد عمر در اين محفل، برای عده ای تا حدی جوابگوی اين سوال بود.

پس از پايان مراسم بيعت و فريادهای الله اکبر، صدای فريادی بگوش رسيد، اين فرياد از مولوی احسان الله احسان بود که با صدای بلند از علمای دينی خواهان فتوای مشروعيت ادامه جنگ عليه حکومت آقای ربانی شد.

هزار و پانصد تن حاضران مجلس، همه با اتفاق به مشروعيت جنگ عليه حکومت آقای ربانی که آن را "حکومت شر و فساد" می خواندند فتوا دادند.

مولوی احسان بعد از تصرف کابل بدست طالبان به رياست بانک مرکزی گماشته شد و در حمله اول به مزارشريف کشته شد.

اين هزار و پانصد تن، بخشی از "علمای دينی" افغانستان بودند اما حتی آن دسته از علمای دينی که تا آن زمان با طالبان رابطه خوبی نداشتند و در اين جريان شرکت نکردند، بعد از اين گردهمائی از مخالفت علنی با گروه طالبان دست برداشتند.

به نظر می رسيد که در تاريخ افغانستان هيچگاه علمای دينی خود را تا اين حد به پايه های حاکميت دولتی در اين کشور نزديک احساس نکرده بودند.

اين نخستين باری نبود که علمای دينی در مورد يک مساله مهم که جنبه سياسی داشت، به صدور فتوا می پرداختند.

'علمای سو' در دوران مجاهدين

پس از کودتای کمونيستی در آخرين سالهای دهه هفتاد ميلادی، اين علمای دينی بودند که فتوای جهاد عليه حکومت تره کی را صادر کردند.

دولت نورمحمد تره کی که به اهميت نقش علمای دين در تحريک احساسات مردم آگاه بود به جای اينکه با آنها مدارا کند به کشتار آنان پرداخت و در نتيجه آن رژيم مورد تکفير علما قرار گرفت.

با سقوط حفيظ الله امين، ببرک کارمل با در پيش گرفتن راه مدارا سعی در جلب حمايت علمای دينی کرد و اداره ای را به نام شئون اسلامی به وجود آورد که در آن جمعی از علمای دينی را سازمان داد.

وظيفه اين جمع، توجيه حضور نظامی اتحاد شوروی در افغانستان و اثبات مشروعيت رژيم حاکم بود.

احزاب مجاهدين اعضای "شئون اسلامی" را "علمای سوء" خطاب می کردند اما هيچ يک از اين احزاب جهادی به صورت مشخص به کشتن آنها فتوا نداد.

با گذشت زمان و ادامه جنگ، جمعی از همان علما هم به پاکستان رفتند و در کنار مجاهدين قرار گرفتند.

علمای دينی در شواری حل و عقد

بعد از سقوط دولت دکتر نجيب الله، برهان الدين ربانی هم سعی در جلب حمايت علمای دينی از دولت خود کرد که در شورايی به نام حل و عقد جمعی از آنان عضويت داشتند.

رهبری طالبان نيز در مقاطع مختلف از دوران حاکميت اين گروه با گردآوردن علمای دينی سعی کرد تا به فيصله های فردی خود مهر تائيد جمعی بزند، از جمله در مورد تهديد ايران و مانور اين کشور در مرز با افغانستان و فشار آمريکا بر طالبان برای سپردن اسامه بن لادن به آن کشور.

اما طالبان بخاطر دست زدن به تندروی هايی که از نظر بسياری از علما "غلو در دين" تلقی می شد، به تدريج حمايت علما را از دست دادند و هر بار تعداد کمتری از آنچه با ملامحمد عمر بيعت کرده بودند، در چنين گردهمايی ها يی حاضرمی شدند.

در همين دوره، عده ای از علمای مربوط به تنظيم ها (احزاب) جهادی که به اقدامات طالبان به نظر شک می نگريستند، در پيشاور پاکستان به تشکيل شورای علما دست زدند که رهبری آن را مولوی فضل الهادی شينواری (رييس کنونی شورای سراسری علما و دادگاه عالی افغانستان) به عهده داشت.

شورای علما در حکومت پس از طالبان

پس از سقوط طالبان، به پيشنهاد آقای شينواری که اينک قاضی القضات کشور نيز بود، زلمی خليل زاد، سفير سابق آمريکا در افغانستان، از مفکوره تقويت شورای علما برای مقابله با تبليغات طالبان در ميان مردم حمايت کرد و اين شورا با حمايت مالی که از آن صورت گرفت در سراسر افغانستان وسعت يافت و "شورای سراسری علمای افغانستان" نام گرفت.

گفته می شود که تعداد اعضای اين شورا به سه هزار نفر می رسد، جالب ترين نکته در ترکيب شورای سراسری علما اين است که بخشی از اعضای آن در گذشته از حاميان طالبان بودند که با ملامحمد عمر بيعت کرده و از جنگ طالبان عليه جبهه متحد حمايت می کردند.

بنابراين به نظر می رسد که اکنون ياران سابق بيش از ديگران مورد خشم طالبان قرار گرفته اند.

وظيفه اعضای اين شورا در گام نخست مقابله با تبليغاتی است که عليه حضور نيروهای خارجی در افغانستان توسط مخالفين به خصوص القاعده و طالبان صورت می گيرد.

'آمريکاييها برای بازسازی آمده اند، نه برای اشغال'

'علمای سلطان'

اسامه بن لادن رهبر شبکه القاعده

 رهبران القاعده بعضی از علمای سعودی از جمله ابن باز و محمد بن الصالح العثيمين را بخاطر عدم مخالفت و يا حمايت از حضور نيروهای آمريکايی در کشورشان، "علمای سلطان" خوانده اند ولی به کشتن آنان حکم نکردند

 

 

اين شورا بايد به مردم تفهيم کند که حضور نيروهای امريکايی در افغانستان که به فيصله شورای امنيت سازمان ملل متحد صورت گرفته با اشغال افغانستان توسط نيروهای شوروی در دهه هشتاد ميلادی هيچ شباهتی ندارد.

توجيه اين است که اين نيروها نه برای اشغال بلکه برای بازسازی آمده اند.

بنابر اين هدف شورای سراسری علمای افغانستان با اهدافی که طالبان به دنبال آن هستند، در تضاد کامل است.

طالبان می دانند که مردم به سخنان علمای دين اهميت قايلند و رواج اين باور در ميان روستائيان که نيروهای خارجی نه به منظور اشغال بلکه برای کمک به افغانستان آمده اند، تا چه حد می تواند راه جلب حمايت مردمی از طالبان را که سخت به آن نيازمندند سد کند.

بنابراين به نظر طالبان، بازدارنده ترين عمل، کشتن اعضای اين شورا است.

مهمترين تاثير منفی کشتن "ملا" بوسيله "طالب" اين خواهد بود که تمايل به کسب علوم دينی در جامعه تضعيف خواهد شد و شايد ديگر کمتر کسی جرئت کند فرزند خود را به مدرسه دينی بفرستد.


آقای مژده پس از فروپاشی طالبان (به مدت سه سال)، سخنگوی دادگاه عالی افغانستان به رياست مولوی فضل الهادی شينواری شد و اکنون به کارهای پژوهشی می پردازد.

وحيد مژده کتابی در مورد پنج سال حاکميت طالبان بر افغانستان نوشته و خود وی نيز، کارمند شورای علمای افغانستان (پس از طالبان) بوده است.