زندگی

 جنگسالاران و شگرد «تفاهم ملي»

«جبهه تفاهم ملي افغانستان» روز يازده حمل در لوكس ترين سالون انتركانتيننتال كابل، اعلام موجوديت كرد. درين جبهه كه ۱۰ حزب عضويت دارند، در رأس آن يونس قانوني قرار داشته، معاونانش محقق، احمدزي و ناجيه ذره مي باشند و سخنگوي آن سيدمحمد علي جاويد است.

در ساختار آن بخشي از شوراي نظار (افغانستان نوين) دو شاخه ي انشعابي حزب وحدت (جناح هاي محقق و اكبري) و حركت اسلامي (سيدمحمدعلي جاويد)، حركت انقلاب (احمدنبي) قرار دارند. چند عضو ديگر، احزاب كوچكي اند كه در ميان مردم مشهور نيستند. در حقيقت اين ائتلاف چكيده و تكيده ي جبهه متحد شمال است كه در زمان طالبان شكل گرفته بود و حال به چندين حزب و تشكل مبدل شده است. بخش ديگر جبهه متحد (حزب وحدت خليلي، جنبش شمال دوستم، حركت اسلامي انوري، نهضت ملي احمد ولي، جمعيت رباني و اتحاد سياف) با جناح كرزي نزديك بوده، بخشي از قدرت كنوني را در دست دارند.

درين جبهه علاوه بر قانوني، محقق، احمدزي و جاويد؛ اكبري، قره بيگ، منصور، نصرالله باركزي، احمدنبي، سيدجوادحسيني و ... قرار دارند كه نمونه تيپيك قومندانان و فرماندهان تنظيمي را به نمايش گذاشته، دهها انگشت از نقض حقوق بشر به سوي شان دراز مي باشد.

تركيب اين جبهه كه ائتلافي است ميكانيكي و بخاطر انتخابات پارلماني به وجود آمده، با خودخواهي ها، خود محوري ها و گرايشات مختلف قومي و مذهبي رهبران آن، احتمال پايداري اش در دراز مدت ضعيف به نظر مي رسد. يكي از رهبران آن احمدزي حتي در ظاهر نيز با دموكراسي مخالفت ورزيده، درحاليكه قانوني اكت دموكراتيزه نمودن جامعه را مي‌كند.

اين جبهه با زور و پول قادر خواهد شد جمعي از طرفدارانش را به پارلمان بفرستد. اينكه چقدر توان خواهد يافت تا نقش اپوزيسيون را در پارلمان بازي كند، مربوط به ورود تعداد افراد آن به پارلمان و عدم جور آمد و تباني آن با جناح كرزي مي‌باشد. اگر چه جناح قانوني همين حالا در تباني با دولت قرار داشته، بدون داكتر عبدالله دهها كرسي ديگر قدرت را در اختيار دارد.

اوضاع نشان مي‌دهد كه بيرق اپوزيسيون در پارلمان بر دوش اين جبهه نخواهد بود. امكان تبارز يك اپوزيسيون واقعي ونيرومند ديگري كه بي‌تزلزل ساطور انتقاد را بر گلوگاه كمبودهاي حاكميت حواله كند متصور است در حاليكه «جبهه تفاهم» شب و روز به فكر گرفتن امتياز و چانه زدن خواهد ماند.

تمامي رهبران وافراد شاخص اين جبهه در جنگهاي داخلي و ويرانگري هاي پايتخت نقش داشته، مردم آنان را زورگو و جنگسالار مي‌شناسند. عملكرد آنان در زمان قدرت شان در دولت هاي گذشته كاملاً مشهود است. آنان نه تنها ناكام بوده كه اندوخته ها و ثروت هاي افسانوي اكثر آنان از طريق غارت و چپاول دارايي هاي مردم به دست آمده است. اين احزاب بي رابطه با بيرونيان و بخصوص همسايگان مداخله گر ما نبوده، عامل پياده نمودن سياست هاي آنان در بسياري زمينه ها محسوب مي‌گردند.

روزگاران