زندگی

طنز
 از هادی خرسندی
 
 
رابطه ایمیلی
 
 
گله ميکرد ز مجنون ليلی
که شده رابطه مان ايميلی
حيف از آن رابطه انسانی
که چنين شد که خودت ميدانی
عشق وقتی بشود داتکامی
حاصلش نيست بجز ناکامی
نازنين خورده مگر گرگ ترا
برده يا دات نت و دات ارگ ترا
بهرت ايميل زدم پيشترک
جای سابجکت نوشتم به درک
به درک گر دل من غمگين است
به درک گر غم من سنگين است
به درک رابطه گر خورده ترک
قطع آنهم به جهنم به درک
آنقدر دلخور ازين ايميل ام
که به اين رابطه هم بی ميلم
مرگ ليلی نت مت را ول کن
همه را جای ok کنسل کن
OFF کن کامپيتر را جانم
يار من باش وببين من ON ام
اگرت حرفی و پيغامی هست
روی کاغذ بنويس بادست
نامه يک حالت ديگر دارد
خط تو لطف مکرر دارد
خسته از FONT و زFORMAT شده ام
دلخور از گِردِلی @ <ات> شده ام
کرد ریپلای به ليلی مجنون
که دلم هست ازين سابجکت خون
باشه فردا تلفن خواهم کرد
هر چه گفتی که بکن خواهم کرد
زودتر پيش تو خواهم آمد
هی مرتب بتو سر خواهم زد
راست گفتی تو عزيزم ليلی
ديگر ازمن نرسد ايميلی
نامه ای پست نمودم بهرت
به اميدی که سرآيد قهرت