زندگی

آنتونيو گرامشی (antonio gramsci)

 تولد: ٢٢ ژانويه ١٨٩١ در جنوب ايتاليا، مرگ: ٢٧ آوريل ١٩٣٧ رم

 پس از ١١سال زندان سکه‌ی امروز به نام آنتونيو گرامشى ضرب خورده است. گرامشی آن‌چنان زنده‌گی سرشاری داشته است که بيش‌تر به افسانه مي‌ماند تا آدمی. او که از چهار ساله‌گی در يک حادثه سلامتی خود را از دست داد و در نوجوانی مجبور شد برای کار و تامين مخارج خانواده دو سال ترک تحصيل کند و در اوج فعاليت اجتماعي‌اش به زندان افتاد و يازده سال در بدترين شرايط جسمی در زندان‌های عذاب‌آور موسولينی عمر گذراند و ٥ روز پس از آزادی از زندان فوت کرد، در عين حال آن‌چنان تاثير ژرفی در فلسفه، زبان‌شناسي، نقد ادبی و مباحث سوسياليستی گذارده است که هيچ بحثی در باره‌ی اين مقولات بدون اشاره به گرامشی کامل نيست.

او در بعضی از سال‌های زندان طولانی خود اجازه‌ی نوشتن مي‌يافت؛ و در همين فرصت‌های اندک که هم‌راه با بيماری و درد عذاب‌آور جسمي‌اش بود؛ ٢٨٤٨ صفحه‌ی دست‌نويس که بالغ بر ٤٠٠٠ صفحه‌ی تايپی مي‌شود نوشت که در فلسفه و سياست و مقولات مختلف نقد ادبی بحث‌های عميقی را پيش کشيد بحث‌های که در مکتب فرانفورت هم مطرح بود و امروز ما نشانه‌های پسامدرنيسم را مي‌توانيم در آن آثار ببينيم.
گرامشی هرگز نتوانست از زنده‌گی خود بهره‌مند شود چندی پس از ازدواج‌اش و تولد اولين فرزندش دليو به زندان افتاد و هرگز نتوانست فرزند دوم خود جوليانو را ببيند اما عشق او به همسر و فرزندان‌اش در نامه‌های به‌جای مانده موج مي‌زند. در نامه‌ی به تاريخ ٢٠ مه ١٩٢٩ خطاب به دليو فرزند بزرگ‌اش مينويسد:
"دليوی عزيزم، شنيدم که به مدرسه مي‌روي، قدت به يک متر و ٨ سانتي‌متر رسيده و ١٨ کيلو هم وزن پيدا کرده‌ای... با تمام اين خبرها به اضافه‌ی خيلی چيزهای ديگر برايم خواهی نوشت. من هم درباره‌ی يک گل رز که کاشتهام و يک مارمولک که ميخواهم تربيتش کنم، برايت خواهم نوشت. جوليانو را از طرف من ببوس.همينطور مامان و تمام افراد خانه را. مامان هم تو را از جانب من خواهد بوسيد.

پدرتو

فکر کردم که شايد تو هنوز نمي‌دانی مامولک چيست: مارمولک‌ها از خانواده‌ی سوسمارها هستند که هميشه کوچک باقی مي‌مانند.[١]"

در نامه‌ی ديگری به همسرش در تاريخ ٣٠ ژانويه ١٩٣٣ مي‌نويسد:

"جولکای بسيار عزيزم، نامه‌ی بسيار بلند تو را دريافت کردم. از اين‌که جوليانو پيشنهاد کرده که اولين دندان شيري‌اش را که کنده شده برای من بفرستد خيلی خوش‌حال شدم. به نظر مي‌رسد که چنين پيش‌نهادي، به شکلی نشان مي‌دهد که او وجود يک رابطه‌ی واقعی را بين من و خودش احساس ميکند. خوب بود واقعا دندان او را برايم بفرستی چرا که با اين طريق، اين احساس در او تقويت مي‌شود.[٢]"

از گرامشی و عقايد و آراي‌اش در زمينه‌های مختلف مي‌توان بسيار سخن گفت که باشد برای فرصت‌های بعدی در اين زمينه وب‌لاگ تدبير هم مطلبي‌ نوشته است هم درباره‌ی گرامشى هم در باره‌ی لنين که دي‌روز ساگرد درگذشت‌اش بود. صحبت در باره‌ی لنين را گذاشتم برای تولدش. و اما طبق گزارش طوطيان شکرشکن امروز تولد يک وب‌لاگ نويس جوان هم هست "تا اطلاع ثانوی". با ادای خودش که کوچک‌ترين وب‌لاگ‌نويس است و فقط ١٤ سال دارد او بايد ٩٥ سال از گرامشی کوچک‌تر باشد. تقارن تولد او را با گرامشی به فال نيک مي‌گيرم و براي‌اش زنده‌گی به همان پرباری اما بدون آن رنج‌ها آرزو مي‌کنم و جمله‌ی از گرامشی را به رسم هديه براي‌اش مي‌فرستم.


"[سرشت واقعی انسان را مبارزه‌ی انسان برای تبديل خود به آن‌چه مي‌خواهد بشود، تعيين مي‌کند.[٣"

[١] - نامه‌های زندان، آنتونيو گرامشي، مريم علوي‌نيا، انتشارات آگاه ص ٩٢

[٢] - همان جا ص ٢١٧

[٣] - آنتونيو گرامشي، فراسوی مارکسيسم و پسامدرنيسم، نوشته‌ی رناته هالوب ترجمه‌ی محسن حکيمی به نقل از دفترهای زندان