واشنگتن 12 سال
است که امریکا را
در وضعیت جنگی
مداوم نگاه داشته
است: افغانستان،
عراق، سومالی،
لیبی، پاکستان،
یمن و تقریبا
سوریه.
این جنگها از
لحاظ پول، حیثیت
و کشته و زخمی
شدن هم سربازان
امریکا و هم
جمعیت غیر نظامی
ِ هدف، برای
امریکا و جهان
گران تمام شده
است. به نظر
نمیرسد که هیچ
کدام از این
جنگها توضیحی
موجه و علتی مهم
و ضروری
داشتهاند. این
جنگها برای
سودآوری مجموعه
نظامی/امنیتی
اهمیت بسزایی
دارند. این
جنگها به عنوان
دستاویزی جهت
ایجاد پلیس
استاسی (اشاره به
آژانس امنیتی
مخوف آلمان شرقی)
در امریکا مورد
استفاده قرار
گرفتند و همچنین
بواسطه برداشتن
تمام موانع
پیشروی اسرائیل
برای اشغال کل
کرانه باختری،
خدمت رسان تل
آویو بودهاند.
به همان اندازه
که این جنگها
ویران کننده و پر
هزینه بودند، در
عین حال سطح
بسیار پایین تری
از یک جنگ جهانی
داشتند و به طور
ویژه از یک جنگ
جهانی علیه
دشمنان مسلح به
بمب اتمی
فاصلهای بسیار
داشته و دارند.
جنگ مرگبار و
ویرانگر برای
بشریت جنگ با
روسیه و چین است
که واشنگتن در
حال هدایت
کشورهای ناتو و
دست نشاندگان
آسیایی خود به آن
سمت است. شماری
از عوامل که مشوق
امریکا در این
رابطه است، وجود
دارد اما
مهمترین و
اساسیترین عامل
آن، دکترین
استثناگرایی
امریکایی است.
بر اساس این
دکترین و رویه
فکری ِ حق به
جانب و
طلبکارانه،
امریکا کشوری
اساسی و حیاتی
محسوب میشود.
این بدان معناست
که تاریخ، امریکا
را به منظور
تثبیت و برقراری
نظام «سرمایه
داری دموکراتیک»
سکولار در سراسر
جهان برگزیده
است. این الگو و
هدف، امریکا را
بالاتر از
اخلاقیات سنتی و
تمام قوانین چه
در عرصه داخلی و
چه در عرصه بین
المللی قرار
میدهد.
از همین رو، هیچ
کس در ساختار
حاکمیت امریکا به
دلیل تجاوز
بیدلیل و غیر
موجه به کشورهای
دیگر و حمله به
جمعیتهای غیر
نظامی، جنایات
جنگی آشکار بر
اساس قوانین بین
الملل و معیارها
و اصول نورمبرگ
در مقام پاسخگویی
حاضر نشده است.
همچنین هیچ فردی
در حکومت امریکا
به دلیل شکنجه،
جنایات ممنوع بر
اساس قوانین و
مقررات این کشور
و کنوانسیون ژنو
در پیشگاه عدالت
حاضر نشده است.
علاوه بر این،
هیچ کس به دلیل
نقض موارد مکرر
حقوق اساسی،
جاسوسی و جستوجو
بدون حکم دادگاه،
نقض اصل امنیت
قضایی، اعدام
شهروندان بدون
محاکمه عادلانه،
محروم کردن افراد
از حق داشتن
نماینده قانونی و
محکومیت بر اساس
مدارک محرمانه
پاسخگو نبوده
است. این فهرست
بسیار طولانیتر
از این است.
سوالی که مطرح
میشود این است:
در مورد دولتی که
از همه ابعاد
تجسم و ظهور
دوباره آلمان
نازی است، چه چیز
استثنایی و ضروری
وجود دارد؟
امریکاییها
بواسطه شست و شوی
مغزی و هجمه
تبلیغاتی به این
باور رسیدهاند
که انسانهای ویژهای
هستند و بدین
ترتیب به طور
گریزناپذیری
انسانیت خود را
از دست دادهاند.
بنابراین،
همانطور که فیلم
ویدیویی لو رفته
توسط بردلی
مانینگ نشان
میدهد، نیروهای
امریکایی صرفا
برای تفریح،
افراد را که تنها
در حال راه رفتن
در یک خیابان
هستند، به رگبار
میبندند.
به استثنای
اتحادیه
آزادیهای مدنی
امریکا، گروههای
حامی حقوق اساسی
و همچنین
گروههای مستقل
اینترنتی، مردم
امریکا از جمله
کلیساهای مسیحی،
جنایتکاری و
بیاخلاقی دولت
خود را با کمترین
اعتراضی
پذیرفتهاند.
عدم محکومیت
اخلاقی اقدامات
امریکا، واشنگتن
را گستاختر کرده
است؛ واشنگتنی که
اکنون به سمت
تقابل و جنگ با
روسیه و چین که
دولتهای آنها در
مقابل سلطه جهانی
واشنگتن
ایستادهاند، پیش
میرود.
واشنگتن 22 سال
است که از زمان
فروپاشی اتحاد
شوروی در سال
1991 علیه روسیه
فعالیت میکند.
امریکا با نقض
توافقنامه
ریگان-گورباچف
گستره فعالیتهای
ناتو را به
اروپای شرقی و
کشورهای حوزه
دریای بالتیک
توسعه داده و در
مرزهای روسیه
پایگاههای نظامی
ایجاد کرده است.
واشنگتن همچنین
به دنبال گسترش
فعالیتهای ناتو
به بخشهای تشکیل
دهنده سابق روسیه
مانند گرجستان و
اوکراین است.
تنها علت اینکه
واشنگتن در
مرزهای روسیه
پایگاههای نظامی
و موشکی بر پا
میکند این است
که توانایی روسیه
جهت مقابله با
سلطه واشنگتن را
از بین ببرد.
روسیه در قبال
همسایگان خود دست
به هیچ اقدام
تهدید آمیزی نزده
است و جدا از
واکنش این کشور
به حمله گرجستان
به اوستیای
جنوبی، مسکو
همواره به شدت در
قبال اقدامات
تحریک آمیز
امریکا منفعل و
بیاعتنا بوده
است.
این وضعیت اکنون
در حال تغییر
است. تغییر
دکترین جنگی
امریکا توسط رژیم
بوش که بواسطه آن
کاربرد تسلیحات
اتمی به عنوان
ابزاری دفاعی و
تلافی جویانه به
ابرازی برای حمله
پیشگیرانه تغییر
پیدا کرد و
همچنین ساخت
پایگاههای موشکی
ضد بالستیک توسط
امریکا در مرزهای
روسیه و مسلح شدن
واشنگتن به جنگ
افزارهای
پیشرفته، برای
مسکو تردیدی باقی
نگذاشته است که
واشنگتن در حال
آماده شدن برای
انجام حملهای
شدید و تمام
کننده به روسیه
است.
ولادیمیر پوتین
رئیس جمهور روسیه
در جریان سخنرانی
خود برای شورای
ملی این کشور به
خطر نظامی که
واشنگتن برای
روسیه در بر
دارد، پرداخت. وی
گفت، واشنگتن
سیستم موشکی ضد
بالستیک خود را
دفاعی میخواند
اما «در حقیقت،
این سیستم موشکی
بخشی عمده از
پتانسیل تهاجمی و
راهبردی این کشور
است» و هدف از آن
تغییر توازن قدرت
به نفع واشنگتن
است. پوتین با
پذیرش و اذعان به
این خطر، اینگونه
به آن پاسخ داد:
«اجازه نمیدهیم
هیچ کس این توهم
را داشته باشد که
میتواند نسبت به
روسیه برتری
نظامی پیدا کند.
ما هرگز اجازه
چنین چیزی را
نخواهیم داد.»
پوتین در رابطه
با بیاعتنایی
رژیم اوباما به
پیمان کاهش
تسلیحات اتمی گفت
«از همه اینها
آگاهیم و
میدانیم که چه
کاری باید انجام
دهیم.»
اگر کسی زنده
بماند که تاریخ
را بنویسد، رژیم
اوباما به عنوان
رژیمی در یاد
خواهد ماند که
جنگ سرد را
دوباره زنده و آن
را تبدیل به جنگی
گرم و اساسی کرد؛
جنگی که ریگان
رئیس جمهور وقت
امریکا برای
پایان دادن به آن
به شدت تلاش کرده
بود.
رژیم اوباما که
گویی دشمن سازی
از روسیه آن
راضیاش نکرده،
چین را نیز تبدیل
به دشمن خود کرده
است. رژیم اوباما
دریای چین جنوبی
را منطقهای
مربوط به «منافع
امنیت ملی
امریکا» اعلام
کرده است. چنین
کاری مانند این
است که چین خلیج
مکزیک را
منطقهای مربوط
به امنیت ملی خود
اعلام کند.
رژیم اوباما برای
روشن ساختن اینکه
ادعایش در مورد
دریای چین شرقی
صرفا یک لفاظی
نیست، از راهبرد
خود مبنی بر
«محور آسیا» خبر
داد که به موجب
آن باید 66 درصد
ناوگان دریایی
امریکا در منطقه
نفوذ چین مستقر
شوند. واشنگتن به
شدت مشغول است تا
در کشورهای
فیلیپین، کره
جنوبی، ویتنام،
استرالیا و
تایلند
پایگاههای
دریایی و هوایی
تشکیل دهد.
واشنگتن بواسطه
دفاع از همسایگان
چین در مورد
مناطق مورد
مناقشه با این
کشور مانند جزایر
مختلف و منطقه
دفاع هوایی،
اقدامات تحریک
آمیز خود را
افزایش داده است.
با این حال، چین
مرعوب نشده است.
این کشور خواستار
«امریکا زدایی
جهان» شده است.
ماه گذشته، دولت
چین اعلام کرد
اکنون تسلیحات
اتمی و
سامانههای پرتاب
موشک کافی برای
محو امریکا از
کره خاکی را در
اختیار دارد. چند
روز پیش، پکن
برای یک کشتی
جنگی امریکا در
دریای چین شرقی
مزاحمت ایجاد کرد.
موضع خصومت
جویانه نظامی
واشنگتن در قبال
روسیه و چین حاکی
از اطمینان
فزاینده به خود
است که معمولا به
جنگ منتهی
میشود. به
واشنگتن گفته شده
است که توان فنی
امریکا میتواند
از حملات موشکی
روسیه و چین
جلوگیری کرده و
موشکهای آنان را
متوقف کند و از
سوی دیگر حمله
پیشگیرانه امریکا
به شدت قاطع و
بنیان شکن جلوه
داده میشود. در
عین حال، در گوش
سیاستمداران
امریکایی خوانده
میشود «خطر
بالقوه دستیابی
ایران به سلاح
اتمی» آنچنان
زیاد است که در
حال حاضر انجام
یک حمله
پیشگیرانه از سوی
امریکا ضروری است
و همچنین وزارت
امنیت داخلی
امریکا توجیه شده
است که گروهی شبه
نظامی غیر دولتی
ممکن است به سلاح
اتمی دست پیدا
کنند. این یک
وضعیت غیر عادی
است که طی آن
پاسخ تلافی
جویانه روسیه و
چین به تجاوزگری
امریکا امری
بیاهمیت جلوه
داده میشود اما
تهدید هستهای
ایران و شبه
نظامیان بدون
تابعیت به شدت
خطرناک و مهم
نشان داده میشود.
واشنگتن که به
نظر میرسد
فرستادن پیامهای
جنگی به روسیه و
چین راضیاش
نکرده، ظاهرا
تصمیم گرفته است
که با اعلام
تحریمهای جدید
علیه شرکتهایی
که با ایران
تجارت دارند،
توافق هستهای با
این کشور را از
بین ببرد. باید
منتظر ماند و دید
که این توافق
احیا میشود یا
اینکه لابیهای
اسرائیل در منحرف
کردن توافقی که
گفته میشد خطر
جنگ با ایران را
از بین میبرد،
موفق شدهاند.
به نظر میرسد
شهروندان
امریکایی نفوذ
بسیار کمی روی
دولت خود دارند و
حتی آگاهی ناچیزی
از مقاصد و نیات
این دولت دارند.
علاوه بر این،
هیچ طیف مخالف
سازمان یافتهای
وجود ندارد که
بواسطه آن مردم
امریکا بتوانند
حرکت این کشور به
سمت جنگی جهانی
را متوقف کنند.
امیدی اگر باشد
امید به رژیمهای
دست نشانده
امریکا در اروپا
و آسیا است. این
کشورها از به خطر
انداختن خود صرفا
برای رسیدن
امریکا به سلطه
جهانی چه سودی
میبرند؟ آیا
آنها نمیتوانند
پی ببرند که بازی
واشنگتن یک بازی
مرگ برای آنهاست؟
آلمان به تنهایی
میتواند ضمن
حرکت در مسیر
منافع خود جهان
را از افتادن به
ورطه جنگی جهانی
نجات دهد. تمام
آنچه آلمان باید
انجام دهد خروج
از اتحادیه اروپا
و ناتو است. این
ائتلافها
اینگونه از هم
خواهند پاشید و
متعاقب آن
آرزوهای واشنگتن
برای رسیدن به
سلطه جهانی از
بین خواهد رفت.
مترجم:
احسان فتاحی
|