پدیده ی امید زمانی خیلی پررنگ می شود که از پشت پنجره هایی دودی زنان افغانستان، این جا و آنجا چراغی سوسو می زند.

یکی از این چراغ ها بانو مشعل حریر است.

  حریر نگاۀ مشعل در(لبخند فرخنده به آینده) به چوری های فرخنده ، در آن لحظه ای که او در برزخ جهالت می شکند و می سوزد؛ حکایه از دقت هنرمندانه مشعل حریر دارد. خوب میدانم از درد شکسته شدن چوری های شمشاد قامت فرخنده؛ جگر مشعل، آتشفشان درد و نفرت بیرون ریخته است. نگاه ظریفانه و آن پرداخت هنرمندانه و پر قوت تحسین انگیز است.

 این پنج اثر داستانی شگرف از آفریده های این داستان نویس توانا است:  «قدمی در کوچه های آشنا»، «پیراهن نیلی و شب»، «سپیده ها اینجا آرام اند»،«در شگفتی یک گمنام» و« یک درد و یک دعا» . نخستین اثر بانو حریر «قدمی در کوچه های آشنا» داستانِ خاطرات گونه است، البته  خوشه های از خاطرات تلخ و شیرین زمانه هایی که در جغرافیا صلح و جنگ چرخیده  و تاریخ شده اند. این آفریده ها خواندنی و به دل ماندنی اند.

در آینده نزدیگ گفت و شنود داغ   با این بانو که در  داستان نویسی خوب درخشیده است را در زندگی بخوانید.

 مشعل جانِ حریر شرنگ شاخه قلمت پر شگوفه باد!