زندگی

"کابل بايد بسوزد"

"راز های عقب پر ده جنگ های افغا نستان"

نويسنده : دگر وال يو سف 

تر جمه و تلخيص: ی. بيدار 

 پيشگفتار مترجم

 ای ملت از برای خدا زود  تر  شويد

از شر مکر وحيله دشمن خبر شويد

بنام خدا وند توا نا 

 " کابل بايد بسوزد" جمله شعار گونه ايست که جنرال اختر عبد الرحمن دايرکتور جنرال  سابق دستگاه استخبارا ت نظامی پا کستان ( آی اس آی) , در دوران ماموريتش در همين پست هميشه آنرا  بزبان می راند ودرجلسات ماهانه اش با رهبران سران تنظيم های هفت گانه روی آن  تاکيد مزيد مينمود و در وا قع بد ينگونه ايشانرا  متوجه وظايف خطيری ميساخت که در برابر شان قرار داشت. بلی, کابل بايد ميسوخت.

 و اما  وقتی کابل واقعا  سوخت و يا بهتر ست گفته شود  سوختانده شد و دود آن به کهکشان  فلک  رسيد و کابلی های شرا فتمند آوا ره وبيا بان گرد شد ند و سرو مال و حتی ناموس شان انتقا مجويانه مو رد  تجاوز قرار گرفت جنرال  اختر ديگر درقيد حيات نبود که به اين دست آورد تاريخی و بزرگ خود جشن ميگرفت و مبا هات ميکرد.

 در ماه های آغازين همين دود و آ تش و خون در کابل (جولای 1992) بود که آ قای دگر وال يو سف همکار و همد ست جنرال  اختر  مسئول بخش افغا نستان در ای اس ای (  افغان بيرو), دو مين اثر مبسوط خود در مورد جنگ های افغا نستان را  تحت عنوان " The bear trap  " " پرتگاه خرس" از چاپ بيرون کرد. اثر اول مو صوف تحت عنوان " Silent soldier  " " سر بازخاموش" که در  ماه جولای سال 1991 از چاپ بر آمده بود. مو صوف اثر اول خود را در مورد  شخصيت جنرال اختر ومخصوصا نقش او در جنگ های افغا نستان  اختصاص  داده  است.  او در اين کتاب مي نويسد " مغز متفکر در عقب ستراتيژی نظامی جهاد افغانها , از همان آغاز, جنرال اختر عبدالرحمن بود."

 آ قای يوسف د ر کتاب دوم خود,  که در 14 فصل و 235 صفحه به چاپ رسيده  است, توضيخ مفصلی از چگونگی جهاد افغا نستان و ابعاد داخلی و خارجی آن بدست ميدهد. او سعی کر ده است زوا يای  تاريک جنگ را با استد لال رو شن سازد, برای اين منظور, به گفته خو دش از روی يک سلسله مسايل محرم, برای  اولين مر تبه, پر ده  بر می دارد. بهمين سبب عنوان دوم کتاب را " راز های عقب پر ده جنگ های افغا نستان" گذاشته است.

 مو ضوع مر کزی کتاب را نقش ای اس ای و سی ای ای در پيش برد جهاد و شکست ابر  قدرت شوروی تشکيل ميدهد.  او افتخار شکست ابر  قدرت کمو نستی را به جنرال  اختر " شامپيون" جهاد, و بالخاصه به بازيگر عملی صحنه که به گفته خودش" در راس ارتش بزرگ چريکی قرار داشت و ستراتيژی های جنرال اختر را عملی مينمود." آمر "  افغان بيرو" يعنی  شخص خود نويسنده, محمد يوسف, اختصاص ميدهد و برای اثبات اد عای خود يک  رشته راز ها را با شتابزدگی افشا ميکند.

 نويسنده اين مساله را به  تقصيل به بحث ميگيردکه چرا و چگونه ايا لات متحده امريکا خواست شکست و افتضاحی راکه خود در ويتنام رو  برو شده بود با تبديل افغا نستان به يک ويتنام ديگر برای شوروی  ها جبران کند و پا کستان توا فق نموده بود که با  قرار دادن قلمرو خود دردسترس ايا لات متحده, بحيث تخته خيز, در تطبيق اين ستراتيژی مساعدت نمايد. او مينويسد " بعقيده من, احساس  انتقامجوئی نزد امريکائی ها د ليل  اصلی بود که ايالات متحده امريکا جنگ را با انقدر پول فرا وان حمايت کرد." او همچنان مينويسد که " جنرال اختر با ايشان مو افقه نموده  بود که جنگ ميتوانست افغا نستان را به ويتنام شوروی مبدل نمايد."

 جالب ترين مسايل بحث شده در کتاب تحليل های ستراتنيژيک و تا کتيکی از جنگ است که در آن نقش ای اس اس, سی ای ای, ام آی 6( 6M I )  و ديگر سا زمانهای جا سوسی بشمول اقمار مصنوعی جا سوسی امريکا , ذيدخل در جنگ بطور چشم گيری بر جستگی کسب ميکنند.

 کتاب همچنان  شرح مبسو طی از کرکتر و خصلت مجاهدين,  تنظيم های هفتگانه و رهبران جهادی افغان که در پشاور  مستقر بودند بد ست ميدهد. کتاب دائره وسيعی از معلومات و اطلاعات در رابطه به مناسبات اجتماعی, اقتصادی و سياسی  افغا نستان,  او ضاع گذ شته و حال,  تحول 7 ثور 1357 در کابل, آغاز جهاد, مداخله نظامی شوروی, "کمو نست" های  افغا نستان و حکومت " کمو نستی" کابل,  موضعگيری های پا کستان, ايالات متحده امريکا, عر بستان سعودی  وغيره در قبال بحران افغانستان را مورد بحث و بر رسی قرار ميدهد.

 ا فزون بر نکات  فوق , کتاب همچنان حاوی يک رشته مسايل بحث انگيز نيز ميباشد که قابل مکث و دقت است که ميتوان به  ترتيب آتی روی آن  ابراز نظر نمود.

 1-  نويسنده با تخصيص يک فصل کتاب تحت  عنوان " مجاهدين" و فصل ديگر تحت عنوان " کفار" خواسته است اين افاده را بدهد که گويا در يکطرف بحران مجاهدين مسلمان و در جانب ديگر کمو نست ها و کفار قرار داشتند و اينکه گويا جنگ افغا نستان با بقدرت رسيدن کمونست ها  در کابل و با لخاصه با مداخله نظامی شوروی آغاز گرديد. اما واقعيت اين است که مطالعه  بحران افغا نستان بمثابه يکی از پيچيده ترين منازعات منطقوی دوران جنگ سرد که تا به امروز که تقريبا 16 سال از خروج قوای شوروی از افغا نستان و  تقريبا 13 سال از  سقوط حاکميت داکتر نجيب الله ميگذرد, با تمام شدت و ابعادوسيع و اشکال گو ناگون ادامه دارد, بدون در نظر داشت سوابق تاريخی و توجه به ريشه ها و تفکيک علل و معلول آن, بصورت مجرد و صرف در محدوده تقابل  اسلام و کفر چيزی جز ساده پنداری اگاهانه وعمدی نميتواند تلقی گردد. به اسناد مراجعه ميکنيم.

 جنرال باز نشسته  پاکستانی آقای نصيرالله بابرو زير داخله سابق پا کستان ( سپتامبر  1995) که در دوران حکومت ذولفقارعلی بوتو صدر اعظم پيشين پا کستان در اوايل دهه  1970 گو رنر صو به سر حد بود  طی مصاحبه ای باشماره 30 اپريل 1995  روز نامه  انگلسی زبان  فرانتير پوست چاپ پا کستان گفت : 

" ... تمام منطقه شاهد  سقوط ظاهر شاه و  شکست تدا وم سيستم تو سط  سر دار محمد داود بود. در  شوروی سابق نسل جد يدی از رهبران داشت جای  رهبران  کهنسال را ميگرفت. در چين رهبری بعد از مائو تسه دون  در حال جا بجا شدن بود.  در ايران جانشينی برای رضا شاه  وجود نداشت و در عدم موجود يت رضا شاه خلای  رهبری  بمشاهده مي رسيد. در ميان ين سايه روشن ها در او ضاع منطقه, بخصوص در مرحله پس از جنگ 1971 ميان هند و پا کستان , ما او ضاع منطقه را طوری مو رد بر رسی  قرار داديم که با انکشا فات بعدی حواد ث, پا کستان  ميتوانست نبض حوادث را در دست خود داشته  باشد. ثانيا, بوتو ( ذولفقار علیبوتو.  م) از ساحات قبايلی ( قبايل پشتون.م) ديدن نمود. در انجا اثری از حکومت  پا کستان بمشاهده نميرسيد. فهم ما اين بود که بمنظور بخشيد ن عمق بيشتربه اهميت استراتيژيک وطن ما بايد اين ساحات را به باقی قلمرو کشور مدغم مينموديم."

"... در آستانه تدوين اين سياست جديد ما در قبال افغا نستان بود که ابتدا انجنير حبيب الرحمن, يکی از فعالان پو هنتون کابل به پا کستان آمد. سپس انجنير گلبد ين حکمتيار و ديگران آ مدند. در آنوقت گرايشهای جناحی اثرات منفی از خود بجا نگذاشته بود. همه شان پروفيسور ربانی را  استاد خطاب ميکردند.حتی در آن وقت اين سوال نزد ما مطرح بود که در صورت پيروزی اين جنبش چه کسی در راس قرار ميگرفت و حوادث بعدی را مهار مينمود.

"... بدين  تر تيب ما هم  راه نظامی و هم راه سياسی را در پيش گرفتيم.پس از تر بيه نظا می د ر سال 1975 ( 1354) حمله بالای پنجشير را براه انداختيم.  در قبال اين اقدام ما دو هدف را دنبال مينموديم. اول, توانائی  افراد تر بيه شده را مورد آز مايش قرار داديم.  ثانيا, بدينترتيب به سر دار داود  فهمانديم که پا کستان توانمندی آنرا داشت که در کشورش نارامی خلق کند. بعدها در سال 1979 زمينه را مساعد ساختيم تا انها( مجاهدين. م) با امريکائی ها در تماس و رابطه شوند. ........ بعد ها  پريز دنت داود در خط ما قرار گرفت و با ما  باب مذاکره را باز کرد"

مولف کتاب  افغا نستان  در پنج قرن اخير در اين مورد بحث مفصل و جالبی دارد. ايشان اين اقدام را يک قيام سراسری ميخوا نند که نه تنها  در پنجشيربلکه در کنر, بدخشان و کابل و غيره ولايات افغا نستان بايد همزمان در شب جشن 26 سر طان 1354 عملی ميگر ديد. البته قيام کننده گان  موفق  شدند صرف چراغهای منطقه جشن را در کابل مو قتا خا موش نمايند. اما بنا بر عدم هم آهنگی , ديگر بخش های بر نامه شان عملی شده نتوانست.

 اقای بابر همچنان در ادامه  مصاحبه شان گفته اند:

" اگر جنرال ضيا الحق راه های  سياسی را يکجا با ستراتيژی  نظامی در پيش ميگرفت, چنانجه ما پيش بينی ميکرديم, امروز کابل نمی سوخت و ا فزون بر ان مساله مهاجرين غير قانونی عرب هيچگاهی بروز نمی نمود."

آقای سجا د حيد رديپلو مات ارشد پا کستانی که در مرحله پس از سقوط حکومت محمد داود خان  در  سفارت پا کستان در مسکو ايفای وظيفه مينمود طی سلسله مقالاتی که در شماره های 9-10-11-12 مارچ  1984 در روز نامه  انگلسی زبان تايمز آف انديا چاپ دهلی جد يد به چاپ رسيد  نوشت: 

"... اين بد بختی پا کستان بوده است که پلان گذاران سياست خارجی ما در مرحله پس ازدادود درک کرده نتوا نستند که بی ثباتی رژيم تره کی- امين باعث ميگرديد که اتحاد شوروی بصورت فزيکی مداخله نمايد و همسايه ما شود. هر گاه بر رسی ما طور ديگری ميبود چنانچه من در پِش بينی های خود از ما سکو اصرارمی ورزيدم, نتيجه يقينا متفاوت ميبود و کمتر به ضرر پا کستان تمام می شد."

نشريه دری زبان  اميد چاپ واشنگتن در شماره 57 خود  تحت عنوان " ساز مان استخبارات نظامی پاکستان وجهاد افغا نستان " نوشت:

"... دفتر مسئول امو رافغا نستان در  ای اس ای افغان بيرو نام دارد که يکی از شعبات قديمی اين ساز مان است. قبل ازتجاوز اتحاد شوروی بر افغا نستان اين دفتر فعال و مسئول امور پرو پا گندی در معضله پشتو نستان  بود. بقول منابع استخباراتی و تحقيقاتی غرب,  افغانپ بيرو ا ز سالهای 1973 تا 1979 به تقريبا پنجهزار افغان پول و آموزش سياسی ,استخباراتی و يانظامی داده است."

 

بوضاحت مشاهده ميکنيم که جنگ های افغا نستان " جهاد" سالها قبل از 7 ثور و مداخله شوروی روی انگيزه های  منطقوی , با بر نامه های مشخص بواسطه پا کستان آغاز يافته و روی همين دلايل تا امروز به اشکال گو ناگون به درازا کشيده شده است و تا دست رسی به اهداف نهائی ازختم آن  عملا جلو گيری بعمل می آيد. حرف اساسی اين است که کسی  منکر جهاد نيست پرسشی که مطرح است اين است که چند در صد اين جنگ ها جهاد و چند در صد آن تطبيق سياست خارجی امريکا, پا کستان و عربستان  سعودی بوده است.

 

جنگی را که امروز  بقايای طالبان, حزب اسلامی و القاعده بر ضد دولت پيش ميبرند از نظر آنها "جهاد" است اما از نطر دولت  تروريزم شمر ده ميشود .جنگهای  دو ران حاکميت طالبان برای هر دو  طرف, هم حاکميت  طالبی و هم ائتلاف شمال افاده "جهاد" را داشت. بهمين تر تيب قتل هزاران  انسان بی گناه ملکی  بواسطه انداخت را کت در دوران حاکميت حزب وطن برای عاملين آن ادامه "جهاد" و برای حکومت حزب وطن تروريزم بود.

 حقيقت انکار ناپذير اين است که قتل مردم بيگناه ملکی  برای مقاصد سياسی بواسطه هر کسی و در هر کجائی که صورت بگيرد تروريزم است با اين تفاوت که اين  تروريزم در  ستراتيژی ديروز امريکا  قابل تائيد  بود و امروز قابل تائيد نيست. يعنی آنچه در بحران سه دهه  اخير افغا نستان دستخوش تغير شده است سياست امريکا و متحدين آن است درغير ان تروريزم همان است که بود.

 2- نويسنده در فصل اول کتاب در رابطه به مشکلات پا کستان با افغا نستان  روی مساله خط ديو رنداشاره نموده است اما اينکه اين مو ضوع چه نقشی در تدوين سياست های دو کشور  عليه يکديگر داشته است مسکوت گذاشته است.

 آقای سجاد حيدر در مقالاتيکه در فوق تذکار بعمل آمد در اين مورد مينويسد :

"..... در آنوقت ( مرحله پس از سقوط داود خان. م) ما اين فر صت را از  دست داديم که سر حد خود خط ديو رند را  که يکی از دو  هدف دوام دار سياست خارجی ما  از سال 1947 به اينطرف بوده است توسط افغانها برسميت بشناسيم."

وی در جای ديگر مينويسد:

" خيلی ها دردناک است که ما در تعريف اهداف سياست خارجی خود ناکام بوده ايم زيرا تا امروز ( مارچ 1984.م) حتی يکی ازمجاهدين در افغا نستان يا پاکستان هيچگاهی علنا بيان نکرده است که افغا نستان با تعقيب چنين سياست ستيزه جويانه نسبت به پا کستان براه غلط رفته است و يا اينکه آنها ( رهبران مجاهدين. م)  برای هميشه خط ديو رند را بحيث سر حد بين المللی بر سميت ميشناسند و در آينده هيچگاه به چنان سياست متوسل نخواهند شد." 

3- در جر يان جنگ های افغا نستان به تعداد زياد عرب های اجير ( قرار احصائيه های  در سال 1991 در پا کستان  به نشر رسيد تعداد آنها 20000 نفر تخمين شده است) دو شا دوش مجا هدين جنگيدند که عده از ايشان درافغا نستان کشته و دستگير هم شدند و پس از تشکيل حکومت اسلامی در جنگ های کابل  دخيل بودند و بعد ها در ترکيب طالبان در آمدند و  به رکن عمده رهبری حکومت طالبان مبدل شدند که بدون ترديد  ای اس ای و شايد هم  افغا ن بيرو مسئو ليت بسيج و گماشتن ايشان بداخل افغا نستان را  بعهده داشتند. اما نويسنده در زمينه اشاره ای ننموده است.

 4- علاوه بر نکات فوق تناقض گوئی هائی نيز در کتاب بچشم ميخورد که قابل تا مل است.  طور مثال نويسنده از يک جانب سعی نمو ده است جنگ را يک جنگ مقدس ( جهاد) عليه کفر قلمداد کند اما از سوی ديگر مينويسد:

" قسمت اعظم اين سلاح ها ( منظورسلاحهائيست که در دسترس مجاهدين قرار داده ميشد.م) از چين, مصر و  بعد ها از اسرائيل دستياب ميشد. من(يوسف) تا همين نميدانسم که اسرائيل هم يکی از منابع تهيه کننده سلاح های مجا هدين بوده است. اگر اين مساله در وقت و زمانش افشا ميشد مشکلات فر وان با کشور های عربی بروز مينمود. افزون بر آن  جهادی را با سلاح اسرائيل براه انداختن خود مساله غير قابل قیول است."

بهمين ترتيب او از يک جانب بار بار ادعا مينمايد که حمايت پا کستان از جهاد بخاطر آن بود که" در قدم اول شو روی را از افغا نستان بيرون نمائيم و در قدم دوم حکومت کمونستی را سر نگون سازيم." از جانب ديگرچنانچه در فوق تذکار بعمل آمد فصل چهارم کتاب را تحت عنوان " يک ويتنام ديگر" به اين مسا له تخصيص داده است که چگونه ايا لات متحده امريکا خوا ست انتقام شکست آنکشور در ويتنام را از شوروی بگيرد و پا کستان بخصوص جنرال ضياالحق, جنرال اختر و شخص نويسنده( يوسف) اين آرزوی امريکا را در عمل پيا ده نمودند و افغا نستان را برای شوروی ها به  ويتنام مبدل نمودند.

رابرت گيتس , رئيس پيشين ساز مان "سيا" در  کتاب خاطرات خود بنام " از ميان سايه ها" که در سالهای اخير بچاپ رسيد فاش کرده است که ساز مان "سيا" شش ماه پيش از حمله شوروی به افغا نستان کمک به گروه های مخالف حکومت  وقت افغا نستان را آغاز کرده بود". زبيگنيو برژينسکی که  در سال 1980مشاور امنيتی جيمی کار تز رئيس جمهور امريکا بود در پاسخ به سوال خبر نگار مجله نول ابزارواتور چاپ پاريس مبنی بر  صحت يا عدم صحت ادعای رابرت گيتس گفته است:

" بلی بر اساس روايات رسمی, کمک" سيا"به مجاهدين افغان در سال 1980 شروع شد يعنی  بعد از 24 دسامبر 1979 که شوروی به افغا نستان حمله کرد. ولی واقعيتی که تا حا ل پوشيده نگاهداشته شده بود, اينست که پريزدنت کارتردر  سوم ژوئيه 1979 نخستين رهنمود کمک محرمانه به مخالفان رژيم افغانستان را که طرفدار شوروی بود امضا کرد. من در همان روز ياد داشتی برای پريزدنت کارتر فرستادم به اين مضمون که : " اين اقدام, حمله نظامی شوروی را به دنبال خواهد داشت."

وی در ادامه همين مصاحبه ميگويد:

"  روزيکه شوروی ها از مرز افغا نستان گذشتند من به پريزدنت کار تر نوشتم : " اکنون فر صتی است تا شوروی را گرفتار جنگی چون جنگ ويتنام  کنيم."

انتقام شکست ويتنام برای امريکائی ها بمعنی انتقام خون 58 هزار امريکائی است که در ظرف 30 سال جنگ در ويتنام  ريخته شد. و سر انجام امريکائی ها مجبور به خروج از ويتنام شدند.گرفتن انتقام ويتنام از شوروی ها  با خروج عاجل آنهااز افغا نستان  ممکن نبود بلکه باکشانيدن بيشتر پای آن به جتگ, تعميق بحران و تشد يد هر چه بيشتر جنگ ميتوانست حاصل گردد.  وارد کردن سلاح های جديد و جديد تر درجنگ از  راکت های سکر گرفته تا راکت های ضد طياره استنگر که برای اولين مرتبه در افغا نستان مورد آزمايش قرار گرفت همه  گواه انکار نا پذير تلاش برای تداوم جنگ و فرو بردن عميقتر پای شوروی در بحران افغا نستان بود  نه خروج آن.

 سليگ هريسن نويسنده معروف امريکائی در کتاب    "خروج از افغا نستان" که با ديگو کوردوويز ميانجی سابق ملل متحد در  بحران افغا نستان مشترکا تحرير نموده است به صراحت ميگويد که در سال 1983  يوری اندروپوف رهبر وقت شوروی مصمم بود قوای آنکشور را از افغا نستان  بيرن کند اما اداره ريگن عملا مانع آن شدند.

 بی ارتباط نيست تذکر داده شود که اولين اعلاميه ها بخا طر خروج قوای شوروی از افغا نستان در ماه می 1980 و اعلاميه تائيدی دوم در ماه اگست سال 1981 از جانب حکومات افغا نستان و  شوروی صادر گرديد که بر اساس آن در ماه جون سال 1982 مذاکره روی آن بواسطه آقای ديگو کوردوويزفرستاده خاص سر منشی ملل متحدبرای افغا نستان آغاز گرديد وپس از 7 سال در ماه اپريل 1988 بحيث معاهده به امضا رسيد. به درازا کشا نيدن مذاکرات و اجتناب از امضای موافقتنامه ها به خا طر آن بود که هنوز انتقام ويتنام  گرفته نشده بود. وقتی هم به امضا رسيد صرف يک ماده آن يعنی خروج  قوای خارجی  از افغا نستان  عملی گرديد و مواد ديگر آن يعنی قطع مداخله , تضا مين بين المللی  عدم تکرار مداخله وبر گشت مهاجرين که همزمان بايد تطبيق می شد عملی نشد. امريکا و روسيه بحيث  تضمين کننده گان بين المللی  آنرا به تاق نسيان گذاشتند و امروز ديگر کسی حرفی از آن بميان نمی آورد.

 در مرحله پس از خروج قوای شوروی از افغا نستان , پا کستان بجای قطع مداخله ,حمله وسیع 40 هزار نفری متشکل از مجا هدين,  قوای پياده پاکستان و عرب ها و غيره را تحت  فر ماندهی جنرال حميد گل دايرکتور جنرال  وقت آی اس آی در ماه مارچ سال 1989 بالای جلال آباد براه انداخت که نويسنده کتاب  در زمينه به تفصيل معلو مات ارائه نموده است.

بهر حال,  دگر وال يو سف با تحرير اين کتاب در واقع پر ده دودی تبليغات دوران جنگ سرد را کنار می زند و حقايق درد ناک و تاثر آور مر بوط به جنگ های افغا نستان را  بصورت عر يان در  دسترس خواننده قرار ميدهد. با وصف تکاندهنده بودن, مطالعه کتاب برای پژوهندهگان  حقايق بحران افغانستان دلچسپ وچشم باز کن است. 

*********************

چند نکته در مورد تر جمه کتاب:  از آنجائيکه من تر جمه مکمل کتاب اول نويسنده را که  ذکرش در  فوق رفت  در  زمستان سال 1370 در کابل انجام دادم, کتاب حاضر را  پس ازعرضه به با زار دستياب  و بلا فاصله کار تر جمه آنرا روی دست گرفتم. تر جمه حاضر,  که به شکل  تلخيص صورت گرفته يعنی از تر جمه  حاشيه روی ها و مطالب غير ضروری اجتناب صورت گرفته است, تا اواخر سال 1993 در داخل کشور تکميل گرديد. اما بنابر  شرايطدشوار داخل کشور, تداوم جنگ و نبود امکانات از چاپ باز ماند.در چند سال اخير  هم که  به کشور هالند پناهنده شده ام بخش های اين ترجمه  در  مطبو عات  برون مرزی ما بشکل پراگنده  بچاپ رسيد اما  هر گز موفق به چاپ مکمل آن شده نتوانستم. تا جائيکه اطلاع دارم دوست ديگری تر جمه مکمل کتاب راتحت عنوان تلک خرس بچاپ رسانيده است اما از آنجائيکه بقول معروف هر دست پخت طعم خود را دارد تصميم گرفتيم تر جمه حاضر را  فصل وار در اين سايت به نشر برسانيم.

 

ی. بيدار   نوامبر 2004

  شهر بورن, هالند