موسيقي

محقق موسيقي كهن هندوستان «باهاراتا» (قرن اول پيش از ميلاد) در كتاب «گيتالان كارا»ي خود (كاري درباره زيبايي‌هاي موسيقي) اهميت آن را اينچنين بيان مي‌كند: «آدمي فراتر از هر چيزي سعادت مي‌خواهد. موسيقي همانند انرژي زندگي سرچشمه سعادت و بهروزي است.

موسيقي را يكي از راههاي رسيدن به چهار هدف مهم زندگي، تقوا، دارايي، كاميابي و آزادي‌خواهي بي‌پايان به حساب آورده‌اند. پس بايد صادقانه براي ترانه‌خواني و گوش سپردن به نواي دلنشين موسيقي به تلاش‌برخاست.

محقق ديگر هند «نارادا» (قرن هشتم) در ارتباط با جايگاه موسيقي در رساله موسوم به «سانگيتا ماكاران» چنين مي‌گويد: «به ترانه و صداي موزون آن، رقص موسيقي مي‌گويند». و همچنين: به محض شنيدن صداي آهنگين، نوزاد درون گهواره آرام مي‌گيرد، او كه هنوز شريني زندگي را تجربه نكرده با مزه شربت موسيقي شادمانه در پوست خود نمي‌گنجد. بچه آهويي كه در جنگل آسوده به چرا مشغول است و با شنيدن آواز شكارچي، طلسم شده و بار رضاي خاطر به پيشواز مرگ مي‌رود. نواي آن نيز سبب شادي مارِ سياه مي‌شود. پس چه كسي مي‌تواند اينگونه عظمت ترانه و موسيقي را ترسيم كند.

انديشه نيروي سحرآميز موسيقي در اسطوره «اُورفه» در زيبايي‌شناسي يونان قديم كاملاً به شكلي روشن نمود يافته است. در منابع يونان باستان «اوُرفه» با ساز خود توانسته همسر مرده‌اش «اوريدكا» را دوباره زنده كند. در برخي اسطوره‌هاي ديگر نيز رفابت آهنگسازان ديده مي‌شود. در اين رقابت‌ها خدايان يونان باستان نيز شركت داشته‌اند. ضمن يادآوري ارزش و اعتبار موسيقي در آن دوره. ارتقاي شأن آدمي به درجات خدايان آشكار مي‌شود.

ريشه اصلى اين هنر زيبا را بايد در نهاد و طبيعت جست وجو كرد.

آهنگ مرغان خوش آوا، وزش بادها بر درختان پر برگ، آهنگ جويباران، صداى آبشارها، نخستين آموزگار بشر در آموختن هنر موسيقى بوده اند.

انسان هميشه كنجكاو و جست وجوگر درصدد برآمد از آواى خوش پرندگان و نغمه هاى زيباى بلبلان تقليد كند تا نه فقط در فصل بهار بلكه در تمام مقاطع و فصول سال از اين صداها بهره مند گردد. بشر پيش از اين كه آلات موسيقى را اختراع كند، از حنجره خويش كه ابزار طبيعى موس يقى است، استفاده مى كرد. به تدريج با عبور بادى كه از ميان چوب مجوّف و ميان خالى مى گذشت، آهنگ گوش نوازى شنيد و سازى شبيه نى ساخت كه اهل هنر آن را «قديمى ترين آلت موسيقى دانسته اند». و هم چنين از وزيدن بادها بر تارهاى تنيده عنكبوت بر درختان، سازهاى زهى را سا خت و به تدريج با پيش رفت علم و اختراع ساير آلات موسيقى را اختراع نمود.

همان‌سان که سخن افکار و تجربیات انسان‌ها را انتقال می‌دهد و برای اتحاد و همبستگی افراد و تجربیات انسان‌ها را انتقال می‌دهد و برای اتحاد و همبستگی افراد وسیله‌ای به‌شمار می‌رود، هنر نیز چنین کاری را انجام می‌دهد. صفت ویژه این وسیله ارتباط که آن را از وسیله دیگر، یعنی سخن، متمایز می‌سازد، این است که انسان به یاری «کلام» افکار خویش و توسط هنر احساسات خود را به دیگری انتقال می‌دهد. زيبايي‌شناسي تحليلي مربوط به زيبايي اصوات و نواي سازهاست و موج برخاسته از پيانو و ناله و افغان ويولن و … همه واژه‌هاي زيبايي هستند براي گفتن سخني زيبا، ولي بعد تركيبي موسيقي برمي‌گردد به «نظم» و «آهنگي» كه هنرمند با كنار هم چيدن نت‌ها و آواها مي‌آفريند.در جنبه‌ي تركيبي است كه هنرمند معنا پيدا مي‌كند و موسيقي سخن مي‌گويد و جمله‌اي زيبا مي‌شود از واژه‌هاي زيبا…  موسیقی رنگ زندگي ونغمه آزادگي است ! شادی نهفته در زیر و بمی دارد که گاه روح به نغمه آن به وجد می آید و گاه دیگر رنج را می چشد و نهانی بدان گریستن آغاز می کند.

 امروز روانشناسان , این راز را درک کرده و بدین ابزار سعی در علاج جسم و روان بیماران گرفته اند.بیمار با شنیدن اصوات موسیقی درمانگر بر دامان امواج آن سوار می شود و ذره ذره وجود خویش را با آن هماهنگ می سازد تا گره از بیماری نهفته در اعماق وجودش باز گشته و بیماری به تدریج از ضمیر وی ناپدید شود ! این محو گشتن با ریتم درونی يي حاصل می شود که آهنگساز آن را بر اساس روابط علم موسیقی و تلفیق آن با زوایای روانشناسی پیشرفته که با اعماق انسانها سر و کار دارد ، آفریده است. در حقیقت معنایی که انسان از درون خویش و با همنوایی موسیقایی از بستر پنهان به عرصه وجود خویش عیان می کند، آنی است که در نهانی بدان در آویخته و عوارض جسمانی از آن روان پریشی حاصل آمده که موسیقی سعی در گشایش آن گره دارد.

 موسیقی درمانی امروز چنان مورد توجه قرار گرفته است که در مراکز درمانی جهان در طول مدت مداوا و درمان و در بحرانهای حاصل آمده از بیماری ها , در موارد اضطراری قلبی و مغزی مورد استفاده قرار می گیرد تا تنش و اضطراب چنین بیماریهای طاقت فرسا و تکاندهنده را تخفیف دهند ! از دیدگاه روانشناسی برتر که با سطوح روانی انسان سر و کار دارد , موسیقی ابزار مطلوبی است که هزینه ای نه چندان زیاد می طلبد و در ساختار نادیدنی بیماریها تاثیر شگرفی از خود نشان می دهد که این خود نشانه تاییدی بر هارمونی درونی انسان و موسیقی طبیعت می باشد. 

موسيقي حسی شور انگیز که تخیل آدمی را می پرورد و خلاقیت را وا میدارد تا هنرمند در ابعاد گوناگون هنر بیافریند . موسیقی ارتباطی تنگاتنگ با وجود آدمی دارد و از آن جهت که مرز نمیشناسد هر شنونده ای را با هر سلیقه ای به سوی خود جذب می کند . هر کس بسته به حسی که به او دست می دهد از شنیدن آن لذت می برد و مسحور اصوات سحر انگیز آن می شود . موسیقی حس همدردی و درد مشترک انسانی را فریاد می کند .

آيا واقعا موسيقي ملودي تكنواخت و نواي سازهاي مختلف است، كه طنيني به صداي خواننده بدهد و دنگ و دونگي باشد براي پوشاندن صداي ناهنجارش؟ ولي نه، موسيقي فراتر از تعريف در الفاظ است و شگفتي آن نيز در همين است. موسيقي جبران ناكامي‌هاي زبان است و شيوه‌اي براي بيان احساسات ناملموس. احساساتي كه نمي‌دانيم چه هستند… آنجا كه زبان از گفتن باز مي‌ماند، موسيقي مأمني مي‌شود براي روح، و زباني مي‌شود براي بيان احساسات و ناگفته‌هاي ناشناخته…  روح پويا و احساسات متغير كه ارتباطي مستقيم با شرايط سني، حوادث گوناگون و … دارد چه مي‌گويد و چه مي‌خواهد؟ شايد نداند «چه مي‌خواهد» ولي آنچه را كه مي‌خواهد مي‌شناسد. در هر لحظه به موسيقي گوش مي‌دهيم، از آن لذت مي‌بريم و همين كافيست…

نوروز

 

نوروز زمانی است که تاریکی ، سردی و خشونت زمستان جای خود را به روشنایی و گرمی و مهربانی بهار می دهد و آفرینش از نو بیدار می شود و جان می گیرد گیاهان جامه ی سبز بهاری بر تن می کنند و درختان با شکوفه خود آرایی می کنند .  نوروز نشانه ی کشمکش خوبی و بدی ، سازندگی و ویرانی و سرانجام  پیام آور امید به پیروزی نیکی بر بدی است . نوروز نشانه ی زنده ای از دانش گسترده و فرهنگ فروغمند نیاکان ماست .

گزینش نوروز ( نخستین روز بهار که در آن شب و روز همسرند ) بازگو کننده خرد و دانش است  گذ شتگان ما تنها مردمی بودند که گاه " اعتدال ربیعی " را بعنوان آغاز سال جشن می گیرفتند . آنها از چرخش دگرگونی ها و پدیده های وابسته  به چگونگی قرار گرفتن زمین ، خورشید و ماه در برابر هم آگاه بودند و آیین هایی همراه با برگزاری جشن نوروز مانند خانه تکانی ، جامه نو پوشیدن ، دید و بازدیدها ، سفره هفت سین چیدن ، رویاندن سبزه و گلکاری و ... همه بازتابهایی از فرهنگ پر فروغ ما است . نوروز داستان زيبايي است كه در آن، طبيعت، احساس و جامعه هر سه دست‌اندركارند.

نوروز كه قرن‌هاي دراز است بر همه جشن‌هاي جهان فخر مي‌فروشد، از آن رو "هست" كه يك قرارداد مصنوعي اجتماعي و يا يك جشن تحميلي سياسي نيست، جشن جهان است و روز شادماني زمين، آسمان و آفتاب، و جوشِ شكفتن‌ها و شور زدن‌ها و سرشار از هيجانِ هرآغاز. جشن‌هاي ديگر، غالباً انسان‌ها را از كارگاه‌ها، مزرعه‌ها، دشت و صحرا، كوچه و بازار، باغ‌ها و كشتزارها، در ميان اطاق‌ها و زير سقف‌ها و پشت درهاي بسته جمع مي‌كند: رستورانها ، كاباره‌ها، زيرزميني‌ها، سالوون‌ها، خانه‌ها ...

در فضايي گرم از برق، روشن از چراغ، لرزان از دود، زيبا از رنگ و آراسته از گل‌هاي كاغذي، پلاستکي، مومي، بوي مصنوعي عطر و ... اما نوروز دست مردم را مي‌گيرد و از زير سقف‌ها، درهاي بسته، فضاهاي خفه، لاي ديوارهاي بلند و نزديك شهرها و خانه‌ها،‌ به دامن آزاد و بيكرانه طبيعت مي‌كشاند.

در آن هنگام كه مراسم نوروز را بر پا مي‌داريم، گويي خود را در همه‌ نوروزهايي كه هر ساله در سرزمين ما برپا مي‌كرده‌اند، حاضر مي‌يابيم و در اين حال، صحنه‌هاي تاريك و روشن و صفحات سياه و سفيد تاريخ ملت كهن ما در برابر ديدگانمان ورق مي‌خورد، رژه مي‌رود. ايمان به اينكه نوروز را ملت ما هر ساله بر پا مي‌داشته است، اين انديشه‌هاي پرهيجان را در مغزما بيدار مي‌كند كه:

آري، هر ساله! حتي همان سالي كه اسكندر ، چنگيز، طالبان بي فرهنگ و متجاوزين بيگانه درقرنهاي نوزده ، بيست وبيست ويک - چهره اين خاك را به خون ملت ما رنگين كرده بود، در كنار شعله‌هاي مهيبي كه زبانه مي‌كشيد، همانجا، همان وقت، مردم مصيبت‌زده ما نوروز را جدي‌تر و با ايمان بيشتري برپا مي‌كردند.  نوروز همه وقت عزيز بوده است؛ همه نوروز را عزيز شمرده‌اند و با زبان خويش، از آن سخن گفته‌اند. چه افسانة زيبايي؛ زيباتر از واقعيت! راستي مگر هر كس احساس نمي‌كند كه نخستين روز بهار، گويي نخستين روز آفرينش است. اگر روزي خدا جهان را آغاز كرده است، مسلماً آن روز، اين نوروز بوده است. مسلما بهار نخستين فصل و حمل نخستين ماه و نوروز نخستين روز آفرينش است. هرگز خدا جهان را و طبيعت را با پاييز يا زمستان يا تابستان آغاز نكرده است.

مسلما اولين روز بهار، سبزه‌ها روييدن آغاز كرده‌اند و رودها رفتن و شكوفه‌ها سرزدن و جوانه‌ها شكفتن، يعني نوروز. بي‌شك، روح در اين فصل زاده است و عشق در اين روز سر زده است و نخستين بار، آفتاب در نخستين روز نوروز طلوع كرده است و زمان با وي آغاز شده است. نوروز- اين پيري كه غبار قرن‌هاي بسيار بر چهره‌اش نشسته است- در طول تاريخ كهن خويش، روزگاري صداي نيک انديشان  و مهرپرستان را خطاب به خويش مي‌شنيده است.

زندگی برگ بودن در مسیر باد نیست... امتحان ریشه هاست... ریشه هم هرگز اسیر باد نیست ... زندگی چون پیچکی است انتهایش به جاودانه بودنش میرسد

باران بهانه است ، آسمان را هوس بوسه زدن بر خاک است.

رسانه هاي تصويري ورسالتهاي وطني

احترام به آزادي بيان، نخستين قدمي است که غالبا در جهت دموکراسي برداشته مي شود. آزادي بيان از مطالبات مشترک ليبراليسم سياسي بوده و از شالوده هاي آزادي وجدان است که رودررو با جزميت و دگم قرار مي گيرد. اين دگم مي تواند پادشاهي مطلقه (اهانت به مقام شامخ سلطنت) يا مذهب (گناه تکفير و بي حرمتي) باشد.

بو مارشه [نويسنده بنام قرن هيجدهم فرانسه.] به طنز از زبان فيگارو مي گويد « تا زماني که من در نوشته هايم نه از اقتدار، نه از کيش، نه از سياست، نه از اخلاق، نه از صاحب منصبان، نه از صاحبان مال، نه از اپرا، نه از هرنمايش ديگر، نه از فردي که به چيزي احساس تعلق کند، صحبت نکنم. ،مي توانم هر چه مي خواهم آزادانه منتشر کنم، البته با اعمال دو يا سه سانسور.

آزادي بزرگترين وديعهَ طبيعي انسان است، انسان هاي متفكر و دانشمند مي گويند:

«انسان آزاد خلق شده وبايد از قيود آزاد باشد.»

عده يي به اين عقيده اند، كه انسان موجود اجتماعيست ومجبوربه رعايت يك سلسله قواعد و قوانين است كه خود براي بهتر زيستن در طول زمانه ها مطرح ساخته است.

آزادي و كرامت انسان از تعرض مصوون است.

دولت ها به احترام و حمايت آزادي و كرامت انسان مكلف مي باشد.

و آزاديخواهي را فرد آزادي طلب دوستدار آزادي، و طرفدار آزادي فردي مي توان خواند. آزادي بيان يا آزادي مطبوعات هم از حقوق مسلم شناخته شده بشر است. تمام اجتماعات انسان هاي پيشرو در سراسر جهان، از آ‍زادي بيان پيوسته حمايت وپشتباني كرده اند ومي كنند.عده يي تصور داشته ويا دارند كه آزادي انديشه هميشه وجود دارد، اين وديعه خداوندي را كسي نمي تواند از ديگري بربايد، هرگاه به اين عمل مبادرت بكنند، شايد براي مدتي آن را سلب كرده بتوانند و آن هم براي غصب كننده گان بسيار گران تمام مي شود.

آزادي بيان، كمكي در راه تغيير اوضاع به شمار مي رود، و هرقدر مطبوعات كشوري آزاد باشد به همان اندازه نيز آن كشور در محو ديكتاتوري هاي كه همه نوع اشكال بيان در آن سركوب مي شود، سهم ارزنده را بازي ميكند. اصل آزادي مطبوعات بيش از دو قرن، پس از اختراع چاپ و حدود يك قرن بعد از انتشار نخستين روزناهمه هاي چاپي جهان در غرب، به دنبال مبارزات طولاني بورژوازي آزادي جوي اروپا و امريكا، ابتدا با لغو « قانون مربوط به اجازه چاپ و سانسور مطبوعات» در انگلستان در سال 1695 م و سپس به طور وسيع تر و كامل تر در فرانسه و ايالات متحده امريكا به رسميت شناخته شد و در طول قرن هاي نزدهم و بيستم، به تدريج در اكثر كشور هاي دنيا پذيرفته گرديد ، در قوانين اساسي كشورها نيز موضوع آزادي مطبوعات مانند ساير مظاهر آزادي عقيده و بيان پيش بيني شد.لازم به ياد آوريست كه در بسياري از قوانين اساسي دنيا، تنها به اعلام كردن و به رسميت شناختن آزادي مطبوعات اكتفا نگرديده است،‌ بلكه براي جلوگيري از هرگونه تهديد و تجاوز عليه اين آزادي ضرورت تامين وتضمين آن نيز تصريح شده است.

درينجا مروري داريم  بريکي دورسانه تصويري وقبل ازهمه چند جمله ارزشمند ي ازبزرگان را درمورد تلاش ، خوشبختي  همت بلند وکارارزشمند مرورمينمايم تا بيشترمسووليت پذيرو تلاشگري بخرچ بدهيم تا هم لعل بدست آيدوهم دل يارنرنجد يعني اينکه هم خدمات پربارفرهنگي وادبي به ميهن ومردم انجام بدهيم وهم رضاي خداي لايزال را کسب نمايم : خوشبخت كسي است كه قادر است به علل چيزها پي ببرد...  بهترين چيز اين است كه خودت باشي شكوهمند ساده و صادق.  تجربه نامي است كه انسان برروي اشتباهات خود ميگذارد.

آن كس كه خطاهاي كوچك را اصلاح نمي كند بر خطاهاي بزرگ نيز كنترول نخواهد داشت.

اولين وظيفه انسان چيست؟پاسخ آن كوتاه است اينكه خودش باشد.  هيچ كاري را به اندازه خوشي و شادي دست كم نگرفته ايم.  آن كسي كه آرزوهايي در سر دارد اما هيچ اقدامي براي رسيدن به آن نميكند طاعون پرورش ميدهد. تحمل زخم هاي كهنه باعث ايجاد زخم هاي جديد ميشود.

شهامت يعني مقاومت در برابر ترس وتسط بر آن نه مقدان ترس.  براي اينكه احساس شجاعت كنيد طوري رفتار نماييد كه انگار شجاع هستيد و شجاعت يقينا جايگزين ترس خواهد شد.

کارلوس کاستاندا : دانايان با عمل زندگي مي كنند , نه با انديشه عمل .

آلبركامو : مسووليت تنها زماني ارزش و اعتبار دارد كه آزادانه پذيرفته شود .

كارل يونگ : تا چيزي را نپذيريم نمي توانيم تغييرش دهيم .

ناپلئون : صاحب همت در پيچ و خم هاي زندگي هيچ گاه با ياس و درماندگي رو به رو نخواهد شد .

مارو اكلينز : اگر به دنبال موفقيت نرويد خودش به دنبال شما نخواهد آمد .

باسيل اس.والش : اگر ندانيد كه به كجا مي رويد , چگونه توقع داريد به آنجا برسيد ؟

فيثاغورث : خشم با ديوانگي آغاز مي شود و با پشيماني پايان مي پذيرد .

مارك تواين : وقتي هدفمان را از دست مي دهيم مجبور هستيم سعي خود را چند برابر كنيم .

اسمايلز : هيچ يك از تمايلات نفس انساني خطرناكتر از تمايل به تنبلي نيست .

ناپلئون هيل : كسي كه هميشه مي خواهد اشتباه ديگران را ثابت كند ، آنها را از خود دور مي كند .

استون : انديشيدن تا زماني كه با عمل همراه نباشد ، خلاقانه نيست .

آلبرت هوبارد : بزرگترين اشتباهي كه كسي مرتكب مي شود ، اين است كه دائم از اشتباه كردن بترسد .

اريك باتروورت : هر چه موانع جدي تر و سخت تر باشد ،لذت تلاش و پيروزي بيشتر است .

هرشل : يكي از راههاي خوشبختي اين است كه نسبت به كوچكترين نعمت ها شكرگزار باشيم .

كلمنت استون : شما هماني هستيد كه فكر مي كنيد .

ناپلئون هيل : اگر باور داشته باشي كه مي تواني ، حتما مي تواني .

فرانسيس بيكن : يك انسان خردمند فرصتها و شانس ها را مي سازد , نه اينكه در انتظار آنها بنشيند.

استون : شجاعت داشته باش تا با حقيقت رو به رو شوي .

ماكسيم گوركي : دروغ آيين کارفرمايان و بردگان , و حقيقت خداي انسان هاي آزاد است .

مهم نيست چند بهار در کنار هم زندگي کنيم باور کنيد مهم اين است که يادمان باشد عمرمان کوتاه است در پايان زندگي خيلي از ما خواهيم گفت: کاش فقط چند لحظه بيشتر فرصت داشتيم تا خوب بهم نگاه کنيم و همه ناگفته هاي مهر آميز يک عمر را در چند ثانيه بگوييم اي کاش با خاطره ها زندگي نميکرديم.

از کدام دسته ايم ؟؟  

انسان ها دو دسته اند :

آن هايي که بيدارند در تاريکي و

آن هايي که خوابند در روشنايي .

کالدرن معتقد است: در دنيايي چنان شگفت زندگي مي كنيم كه زندگي ما خود رويايي شگفت انگيز بيش نيست .  تجربه روزگار به من آموخته است كه آدميزاد عمري را در رويا مي گذراند و فقط آن هنگام بيدار مي شود كه پايان عمرش فرا رسيده است .  پادشاه، خواب پادشاهي مي بيند و در اين رويا فرمان مي دهد و سلطنت مي كند و پيروز مي شود . اما اين پيروزي را  دست مرگ به صورت ذرات ناچيزي در مي اورد و به باد مي دهد . كيست كه باز هم هواي حكمفرمايي داشته باشد . وقتي بداند كه از اين خواب شيرين با كابوس مرگ  بيدار خواهد شد . توانگر، فقط توانگري مي بيند و فقير تنها از روياي فقر رنج مي برد . آن كس كه رو به بزرگي دارد و آن كس كه در چنگال غم مي ميرد ، هر دو اسير رويا و خيالند در اين دنيا همه در رويا به سر مي برند و هيچ كس بر اين راز آگاه نيست . من نيز كه زندانيم تنها خواب زنجيرهاي گران را مي بينم كه بر دست و پايم بسته اند . زندگي چيست ؟ رويا و سايه . هر سعادتي نا چيز است زيرا  زندگي خود روياي ناچيز بيش نيست .

زندگي فصل پر از روياست  

زندگي دشتي پر از غوغاست

زندگي پرواز افکار نگاه ما به دلهاست

زندگي رفتن به اوج ديدني هاست

شيوه رقص پرستو هاست

 زندگي روييدن گلها در تن صحراست

آري زندگي زيباست.

جان درايدن ميگويد:

خوشبخت تنها و تنها كسي است كه امروز را از آن خود داند،آنكه با اطمينان خاطر ميتواند بگويد:

اي فردا ، بدترين آزارت را برسان ، زيرا من امروز را زندگي كرده ام در زيبايي و در زشتي ، در باران و در آفتاب ، لذتهاي من ، با وجود سرنوشتم ، همگي از آن منند. حتي آسمان نيز بر آنچه كه گذشت قدرتي ندارد ، چون آنچه كه شده شده است ، و من در زمان خود زيسته ام .

بلي مادرروزهاي نوروزوآغازفصل بهارشاهد برنامه هاي گوناگوني هنري،فرهنگي وتفريحي ازطريق وسايل اطلاعات جمعي وبخصوص تلويزيونهاي وطني ازداخل وخارج کشوربوديم که هرکدام به اساس ديدگاه وتوانمندي خويش تلاشهاي انجام دادند .

يک روز صبح بودا در میان مریدانش نشسته بود که مردی به آن ها نزدیک شد.

پرسید: خدا وجود دارد؟ بودا پاسخ داد : بله ، خدا وجود دارد. پس از ظهر ، مرد دیگری ظاهر شد. پرسید خدا وجود دارد؟ بودا پاسخ داد : نه ، خدا وجود  ندارد. عصر همان روز ، مرد سومی همین پرسش را از بودا کرد،و پاسخ بودا این بود: باید خودت تصمیم بگیری. یکی از مریدان گفت : استاد ، این که نابخردانه است. چگونه ممکن است به یک پرسش سه پاسخ متفاوت بدهید؟ بودا پاسخ داد:چون اشخاص متفاوت بودند. هرکس به شیوه خود به خداوند نزدیک می شود : برخی با قاطعیت ، برخی با انکار و برخی با تردید. ازيادداشت هاي (پائولو کوئلیو (.

رسانه هاي افغانستان ضمن برخورداري از حقوق و آزادي هايي كه دارند بايد اندكي مسئوليت پذير هم باشند و رسالت رسانه هاي خود را در پاي منافع اقتصادي تاجران و كمپني هاي پول دهنده، و يا به خاطر ارضاي خواسته هاي آني و زود گذر يك عده قليل، قرباني نكنند.

اينها اگر واقعاً دنبال خدمات بهترمي گردند بايد در عرصه هاي صلح، تربيت، بازسازي، امنيت، ورزش، فرهنگ و ادب ،  تعليم وتربيه . . . تتوجه جدي خويش را معطوف بدارند . امروز از بركت همين رسانه ها،  موسيقي، هنر و سينماي کشور در زير فشارهاي سنگين موسيقي و فيلم ها وسريالهاي مبتذل و غير مبتذل هندي در حال نزع و جان كندن است.

 چه مي شود اگر به جاي برنامه هاي بي محتوا ، باعرضه برنامه هاي در عرصه فرهنگي ، هنري ، ادبي ، تعليم وتربيه ، سياسي که به صلح وثبات کشورکمک نمايد  ، تهيه و پخش شود. به نظر مي رسد اكثر رسانه هاي چاپي، صوتي و تصويري  کشوربه يك تجديد نظر جدي مسووليت پذيري ووطن خواهي نياز دارد تا پيش از اين در گرداب رسوايي وبي مسووليتي  و بيهوده گويي  غرق نشوند .

راديو و تلويريون در افغانستان پيوسته در زير نظارت شديد دولت ها قرار داشته است. حتی در دورهء دموکراسی نيز مجال آن نبود تا انتقادی و ديدگاه مخالفی بر ضد نظام شاهی به وسيلهء راديو به نشر برسد. تنها موارد استثنايی که در اين وجود دارد جريان رای دهی نماينده گان پارلمان به حکومت های دههء دمو کراسی است که مستقيماً از راديو افغانستان پخش می شد و شماری از نماينده گان شديداً حکومت را مورد انتقاد قرار می دادند.  می توان گفت که راديو و تلويزيون در افغانستان هميشه حنجرهء رسمی دولت بوده است.هم اکنون نيز با وجود انفاذ قانون تازهء مطبوعات و بوق کرنای کرکنندهء دموکراسی، آزادی بيان، حقوق بشر و جامعهء مدنی کماکان راديو و تلويزيون به وسيلهء حکومت شديداً کنترو ل می شود که اين امر انتقاد گستردهء روشنفگر ان وديگرانديشان کشور را بر انگيخته است.

رسانه، اعم از مطبوعات، رادیو، تلویزیون و ماهواره یکی از پدیده هایی است که پس از سقوط طالبان در افغانستان به شدت گسترش یافته است. درحدود هفت سال گذشته صدها نشریه و بیش از چهل ایستگاه رادیویی دولتی و غیردولتی فعالیت خود را آغاز کرده اند و در کنار تلویزیون دولتی، بيش ازچهارده تلویزیون خصوصی نیز اجاره فعالیت دارند.

همچنین درحال حاضر افغانها به برنامه های تلویزیونی خارجی نیز، که عمدتاً از طریق کيبل یا ماهواره پخش می شوند دسترسی دارند.  اما باوجود این تراکم رسانه ای، کارشناسان  معتقدند: اگرچه فعالیتهای رسانه ای امری مثبت و لازم است اما در حال حاضر محتوای برنامه ها غالباً در سطح پائین و باکیفیت غیرمطلوب است و آنچه به نشر می رسد موسیقی، آهنگ و فیلمهای هندی و غربی می باشد.

مطلب دیگر این که در میان این حجم انبوه رسانه های غیردولتی، تاکنون هیچ رادیو و تلویزیونی باهدف بزرگ ، وکارخستگي ناپذير، تلاش همه جانبه ، کاردلسوزانه وتوجه هميشگي وبخصوص رسانه هاي دولتي تبلیغ و تقویت فرهنگ ملی و اسلامی راه اندازی نشده است، زیرا عمده این رسانه ها از منابع غربی تمویل می شوند و به اعتقاد اکثر صاحبنظران آنها از این طریق به دنبال ترویج فرهنگ غرب در افغانستان هستند که در همین رابطه شخصیت ها و کارشناسان افغان بارها نسبت به عواقب آن هشدار داده اند و خواستار تغییر در فعالیت این رسانه ها شده اند. پخش گسترده آهنگها و فیلم های مبتذل همچنان ادامه دارد به طوری که رادیوها و تلویزیون ها در این زمینه رقابت شدیدی با هم دارند و هر رسانه تلاش می نماید جدیدترین آهنگ ها و فیلم های هندی و خارجی را پخش کند.وآوازخوانان تازه کارنيزباارايه يي کارهاي خام وهوسگرانه تيشه به ريشه فرهنگ وهنراصيل اين مرزوبوم ميزنند.  رشد رسانه‌اي افغانستان ازنظر كمي و كيفي قابل بررسي است، ازنظر كميت، رسانه‌ها در افغانستان طي سال هاي اخير يك مسير رشد يابنده، كثرت گراو تكاملي را طي كرده‌اند.

هفت سال پبيش در افغانستان، تنها يك نشريه وجود داشت به نام شريعت و فقط يك راديو فعاليت مي‌كرد به نام صداي شريعت، جامعه، جامعه‌اي يك صدايي خفته در بستر سنت‌هاي سخت‌گيرانه بود اما امروز، تنوع و تكثر كمي رسانه‌ها در افغانستان در سطح منطقه بي‌نظير است، نگاهي كوتاه به شماره و عناوين رسانه‌هاي چاپي، شنيداري و ديداري اين تنوع و تكثر رابه خوبي مي نماياند.

ثبت رسمي بيش از پنجصد عنوان رسانه چاپي، بيش از 55 راديوي خصوصي وچهارده تلويزيون شخصي و خصوصي كه حداقل هفت تلويزيون باالفعل فعال‌اند، تأسيس بيش از صد مركز توليدات هنري سينمايي، بيش از يك صد و پنجاه مطبعه شخصي و خصوصي و تأسيس دهها نهاد توليد كننده مواد نشراتي از دستاوردهاي مهم فضاي جديد سياسي در افغانستان است. از لحاظ توسعه سيستم ارتباطي نيز پيشرفت‌هاي زيادي صورت گرفته، حدودهفت سال پيش افغانستان تنها از طريق چند دستگاه تلفون سيتلايت با دنياي بيرون ارتباط داشت اما امروز، با انكشاف شبكه مخابرات در كشور، حتي  شماري از قريه‌هاي دور افتاده افغانستان نيز امكان برقراري ارتباط با داخل و خارج كشور را بدست آورده‌اند.

افغانستان بعد از فروپاشی رژیم طالبان تحولات چشمگیری را تجربه کرده است. حضور رسانه های خصوصی و به ویژه تلویزیون های خصوصی نمونه ای از این دست می باشد. اکنون در افغانستان بيش ازده شبکه تلویزیون خصوصی در کنار یک شبکه ی تلویزیون دولتی فعالیت می کند.

نگاهی به برنامه های تلویزیون های خصوصی در افغانستان متوجه می شویم که این تلویزیون ها در امر برنامه سازی دچار کاستی های بسیار هستند. بیشتر برنامه ها بصورت مستقیم از ماهواره و دیگر کانال های خارجی ثپت می شوند و پخش می شوند. در این میان تلویزیون طلوع کمی جلوتر از بقیه قرار دارد و تعداد برنامه های تولیدی در داخل آن بیشتر است. با گذشت هفت سال از حیات سیاسی جدید در افغانستان، آزادی بیان و مطبوعات مانند سایر عرصه ها پیشرفت های قابل ملاحظه داشته است.  همین اکنون ده ها نهاد غیر حکومتی در راستای آزادی بیان و مطبوعات و حقوق بشر فعالیت می نمایند.  در بخش رسانه ها و مطبوعات، پیشرفت های قابل ملاحظه صورت گرفته است. بیش از ده تلویزیون خصوصی،‌ ده ها رادیوی محلی، سرويسهاي خبر رسانی و صد ها نشریه آزاد فعالیت دارند. 

اما با وجود این دست آورد ها، خبرنگاران بدون مرز کمیته دفاع از خبرنگاران در نیویارک و موسسات مدافع حقوق ژورنالیستان افغانستان، نگرانی خویشرا در مورد مشکلات روز افزون ژورنالستان ابراز نموده اند.  

این نهاد ها سال ۲۰۰۷ را یکی از سالهای اندوهناک در شش سال اخیر در افغانستان عنوان نموده اند. در طی سال ۲۰۰۷ پنج تن بشمول دو خبرنگار زن، جان های شانرا از دست دادند.  هر چند اجمل نقشبندی در اسارت طالبان جان خود را از دست داد، اما دو خانم در مناطق تحت کنترول دولت به هلاکت رسیدند، که تا کنون پولیس موفق به گرفتاری قاتلین آنها نگردیده است.  در سال جاری، از جمع سه خبر نگار که فعلا در زندان های افغانستان بسر میبرند یکی هم پرویز کامبخش روزنامه نگار جواني  است که از سوی ادارات که درچنگال خونين بنيادگريان قراردارد  به اتهام تکثیر بعضی نوشته های مغایر اسلام، بازداشت و علیه او حکم اعدام، از سوی یک محکمه ابتداییه ، صادر گردید.

 چندی پیش ولسی جرگه قانون رسانه هارا تصویب نمود و آ نرا جهت توشیح به ریاست جمهوری فرستاد، اما رییس جمهور به خاطریکه در این قانون بعضی معیار ها در نظرگرفته شده است، خواهان بازنگری در این قانون گردیده است. به گفته بعضي از منابع، در حال حاضر شمار رسانه هاي ديداري، شنيداري و نوشتاري از مرز 500 گذشته است.  با وجود آنکه مقامات  از موجوديت آزادي بيان حرف مي زنند، اما شماري از روزنامه نگاران و قلم بدستان از محدود بودن وضعيت مطبوعاتي شکايت نموده و آزادي بيان را در يک حالت سردرگم عنوان کرده، آنرا نگران کننده مي خوانند. هرچند روزنامه نگاران و قلم بدستان پس از چند دهه جنگ و ويراني براي نخستين بار در عمل آزادي بيان را تجربه مي کنند، اما با وجود آنهم موجوديت قدرت حاکمان محلي سابق ظاهراً آزادي بيان و انديشه را در گلو خفه نموده و دروازه هاي فکر و بيان همانند گذشته بسته به نظر مي رسد. البته در بعضي موارد خبرنگاران در جريان کارو يا پس از آن به تهديد، اختطاف و شکنجه از سوي منابع قدرت رو به رو شده اند.

درايام نوروزيکي ازشبکه هاي تصويري حرفهاي نامعقولي درباره نوروزبيان داشته وحتا به آدرس زردشت وزردشتيا ن نيزسخنان کج انديشانه ونيشداري را برزبان آورد ونوروزرا ازديدخويش خيلي نامناسب وبي مورد تشريح نمود ،  ميگويند:

نيش گژدم نه ازپي کين است

مقتضاي طبعيتش همين است .

سيمون ميگويد: انسان وقتي در كار سياست آسان فريب مي خورد كه تصور ميكند ديگران را فريب داده است .

يکي ديگرازين رسانه ها دريک برنامه نوروزي تعدادي ازکارمندان اناث خويش را خلاف سنتها ، فرهنگ ، کلتوروعنعنات پسنديده افغاني واسلامي نيمه برهنه به ستيژدعوت ودرمقابل صفحه جادوي تلويزيون قرارداد ، گويي مقررشده است که اين شبکه درهمه امورراه افراط را بپيمايد . آنان بايد بدانند که آزادي ، دموکراسي وتمدن برهنه شدن ويا دشنام دادن نيست .دموکراسي وتمدن اگربرهنه شدن است پس حيوانات متمدن ترند .

بااندوه ودرد  چند سالي است که تعدادي ازنشريه هاي اينترنيتي ، اخباروجرايد وراديوتلويزيون مصروف دشنام دادن وغيبت گويي به نامهاي مستعارواصلي اند  که اين عمل زشت آنان را ميتوان ترورشخصيت هاي فرهنگي ، ادبي ، هنري وسياسي ناميد . اين نشريه هاکه ازجانب گروپهاي عقده مند ونوکيسه هاي سياسي هدايت ومديريت ميشود وبي رحمانه وگستاخانه براين وآن تاخته وازينطريق امرارحيات ننگين مينمايند وغلام حلقه بگوش افرادواشخاص خاصي اند . درين بازارپرآشوب مقام ومرجع نيزوجودندارد تا اين بيماران تازه به دوران رسيده را مورد سرزنش وبازخواست قراردهد وبه آنان بگويد که توبااين شيوه نامردانه ات صادقترين شخصيتهاي سياسي وفرهنگي وطن را موردسرزنش واتهامات قرارميدهي چه نفع ميخواهي ازين غلامي ات نصيب گردي ؟ واين پيشه ناصوابت تاچه زماني ادامه پيدا خواهد کرد. ؟

جاي شکر باقي است که تعدادازرسانه ها با پخش ونشرپروگرامهاي جالب وزيبا تصميم گرفته اند تابه اين ملت ستمديده ووطن ويرانه خدمات مفيد وقابل قبولي را انجام بدهند .

جبران خليل ميفرمايد : کامل ترین پاداش برای انسان ، بخششی است که بتواند امیال هستی اش را تغییر دهد و خواستهای دو لب خشکیده از عطش او را دگرگون سازد و تمام زندگی اش را به چشمه های همیشه جوشان و ابدی تبدیل کند  .

درين ميان برنامه هاي نوروزي تلويزيون آريانا افغانستان که ازکابل پخش ونشرميگردد واقعآجالب وديدني بود اين تلويزيون باتلاش وپشتکاردست اندرکاران وبامساعد تهاي بي دريغانه انجنيراحسان الله ( بيات ) يکي ازبهترين شبکه هاي تصويري درسطح کشوربوده وباگذشت هرروزازکيفيت بهتري برخوردارميگردد . اين تلويزيون درسراسردنيا ، دروازه هاي هنرمندان وفرهنگيان را که دردسترس شان قرارگرفت دق الباب ودردهاي ناگفته وناشنيده آنان را به تصويرکشيد ودرپهلوي اين کارخوب ودلنشين ، يکي ديگرازبرنامه هاي ديدني تلويزيون آريانا کنسرت هنرمندان کشوربود ،اين برنامه جالب وديدني ازيکطرف طرفداران خيلي زيادي داشته وخدمت ارزشمندي است براي هنر،هنرمند و معرفي موسيقي کشوربه جهانيان وازجانب ديگربراي دست اندرکاران تازه کارهنرموسيقي نهايت مفيد وآموزنده است . اميد که اين سلسله ادامه پيدانمايد. تلويزيون آريانا باپيشکش نمودن برنامه هاي خاص نوروزي وجريان مستقيم  مراسم برافراشتن جنده شاه ولايتمآب ازمزارشريف واقعآ کارارزشمند ي را انجام داد .

اين شبکه جهاني باتقديم ويژه برنامه هاي بهاري ونوروزي ازشهرکابل ،بلخ ، ننگرهار، فارياب ،جوزجان و...ثابت ساخت که انسانهاي باتفکروانديشمندان زيادي درين کلکتيف گردآمده اند تا درراه خدمت به فرهنگ وهنراين مرزوبوم صادقانه تلاش نمايند . وآريانا باداشتن شخصيتهاي ادبي وفرهنگي  چون نصيرفياض وقديرميرزايي تحليل ها وتفاسيرباارزشي را پيشکش مينمايد.  ژورناليستان فوق الذکرباتلاشهاي مثمروباارايه يي برنامه هاي چون سرويسهاي خبري ، حقيقت وديدگاه ، تلويزيون آريانا را درجامعه فرهنگي افغانان يک سروگردن بهترازسايرشبکه هاي تصويري که ازکشوروبيرون ازکشورنشرات دارند معرفي نمايند . من به مثابه يک افغان روشنفکرموفقيتهاي بيشتراين شبکه را تمنا دارم وازآقاي ( بيات ) بخاطرخدمات انسان دوستانه وفرهنگي وهنري اش سپاس مينمايم.

زمانيکه پاي نشرات تلويزيون آريانا مينشنيم وباديدن پروگرامهاي زيبا وديدني آن هيچگونه احساس بي گانگي دست نميدهد وهربيننده وبخصوص افغانان دورازوطن احساس ميکنند که درکشورودربرنامه که ازطريق اين شبکه پخش ونشرميگردد شريک بوده ودرآن مستقيمآ نقش دارد،  اين احساس مشترک ازديد ژورناليستي موفقيت بزرگي است که فاصله بين گوينده وبيننده را برداشته وبازگوکننده دردها ، رنجها ، حقايق وواقعيتهاي که درتفکربيننده وجوددارد است.

اين خدمات ارزشمند شبکه جهاني آريانا را به دست اندرکاران آن ازصميم قلب تبريک ميگويم .

تلویزیون آریانا روی دو شبکه نشرات دارد، که به نام های شبکه رادیو تلویزیون آریانا، و شبکه جهانی آریانا می باشد. شبکه جهانی آریانا که در نوعیت برنامه ها عین برنامه های شبکه درون مرزی خود را به نشر می رساند، روی ماهواره در اروپا و آمریکای شمالی قابل دسترس می باشد.

(باصراحت اعلام ميدارم که من نويسنده هيچگونه قرابتي با آقاي « بيات » ، هيت رهبري بنيادبيات ومسوولين راديوتلويزيون آريانا ندارم وفقط وفقط انسان دوستي ، ميهن پرستي وسخاوتهاي جوان مردانه وي باعث ميشود تادرقبال کارهاي هدفمند اين مرد بزرگ چيزهاي بنويسم ).

ما به چه چيزي زيبا مي گوييم و ملاكمان براي زيبا ناميد ن يك چيز چيست؟ آيا زيباي امري عيني و واقعي است؛ يعني واقعا چيزي به نام زيبايي در اشيا وموجودات وجود دارد يا اينكه امري ذهني است و به هر شخص مربوط مي گردد و ممكن است كسي چيزي را زيبا بداند و كسي ديگر زيبا نداند؟ آيا زيبايي انواع مختلفي دارد؟ قوه اي كه در انسان زيبايي را درك مي كند، چيست؟ كاركرد هنر چيست؟ ،ارزش چيست؟ وزندگي چيست؟

لئوناردو داوينچي مي گويد عالي ترين لذت، لذت درك و معرفت است.

ارزش خاصيتى است که چيزى را موردپسند، قدر دانى، وقابل احترام قرار ميدهد، يعنى اين ارزش است که آنچيز را مورد خواست مردم قرار ميدهد٠ اين فرق نميکند که آيا تنها يک نفر ويا چندين اشخاص نسبت به اين ارزش خواسته آنچيز ميباشند٠ مثلاٍ ، رشته و اصالت خانوادگى به “ طبقه نجيب” - عقل و خرد به دانشمندان - شهامت و دليرى به وطنپرستان وميهن خواهان حقيقي ارزش زيادى دارد٠

ارزشها شامل بررسى موجوداتى هستند که خواسته هاى مردم نسبت موجوديت آنها شده - وهمچنان شامل بررسئ اشياء مختلف وبهائ آنها - و انواع مختلف وعلت و مبدأ اين ارزشها ميباشد٠ اگربحث از ارزشها بطورتصوير هاى خيالئ غير واقعى در افکار صورت بگيرد پس اين بحث نوع آرزوئى را خواهد داشت٠ اما اگر ، از جانب ديگر،اين بحث با درنظر داشت عوامل طبيعى، روانى، و اجتماعئ آن صورت گيرد- بحث نوع واقع بينانه و عملى را خواهد داشت٠ بهترين بحث در باره ارزشها آنست که باهردو جنبه آيديآل و آرزوئى و جنبه واقعى وعملئ آن برخورد کند٠ اين بدان علت است که نميتوان ارزشها را بدرستى درک کرد، بدون درنظرداشت هر دوجانبه آن٠ اگر اين علت واقعيت نميداشت، پس ارزشها وجود نميداشتند و موجوديتها نميتوانستند کسب ارزش کنند٠

هدف از زندگي چيست؟ و اين حيات چه سودائي در پيش رو دارد . همانگونه كه مي دانيد هدفهاي زندگي از مسائل مهم انسان شناسي و يكي از اساسي ترين موضوعات زندگي آدمي است . اگر آدمي نتواند دريابد كه «هدف از زندگي چيست» و پاسخي مناسب براي اين پرسش نداشته باشد زندگي را پوچ و بي معني خواهد يافت . همه فعاليتهاي آگاهانه و ناآگاهانه انسان زماني مفهوم خواهد داشت كه هدف نهايي از زندگي روشن باشد . هدف فرد از كار كردن ، تحصيل علم ، توالد و تناسل و حتي غذا خوردن ادامه زندگي است و هدف از زندگي و ادامه آن، پايه نگرش انسان و جهان بيني او محسوب مي شود . با اندكي دقت مي توان فهميد هدفي كه ما براي زندگي خود در نظر مي گيريم زندگي ما را تحت تاثير قرار مي دهد ، به تعبير ديگر به زندگي جهت و معني مي دهد و انسان هدفمند انسان روشمند است . اگر انسان در زندگي خود روشهاي متفاوتي دارند به اين دليل است كه هدفهاي مختلفي را دنبال مي كنند ؛ هر قدر اين هدف با ارزش و والاتر باشد ، به همان اندازه انسان از ارزش و كيفيت عالي تري برخوردار خواهد شد ؛ بنابر اين سعادت و كمال انسان در گرو شناخت هدف  و آگاهي از  فلسفه حيات  است و همين امر باعث مي شود تا در زندگي خويش روشمندي را جايگزين كند زيرا انسان هدفمند ، مهارت جو و روشمند است . 

البته نبايد فراموش كنيم كه گاهي سرگرم شدن به كارهاي روزمره و به خصوص غرق شدن در ظاهر زندگي و كاميابي هاي مادي ، انسان را از توجه به اين مساله اساسي باز مي دارد . چه بسا افرادي سالهاي در اين دنيا زندگي مي كنند اما هرگز به اين اساس ترين مساله خود فكر نمي كنند يا نسبت به آن بي اعتنا هستند . تجربه نشان داده است كه اين مساله هر جا به طور جدي براي شخص مطرح شده ، تحول و تحرك عميقي به دنبال داشته است و چه بسا بيداري و دگرگوني ارزشمندي در او ايجاد شده است . تعدادي به علت سرگرم شده به لذتهاي مادي و انس گرفتن با ظواهر زندگي ، به هدفي والاتر از آن نمي انديشند . اينان به تعبيري، كساني هستند كه به زندگي دنيا راضي شده و به آن آرام گرفته اند و اين آرامش دروغين سبب شده است كه آن ها به طور جدي درباره «هدف از زندگي» نينديشند.

شبکه هاي افغاني که ازآمريکا نشرات دارند يکي هم تلويزيون جهاني نوراست . اين تلويزيون دراثرسعي وتلاش جوان برومند ( يما يوسفزي) ، برنامه سازان ومتصديان برنامه ها يکي ازبهترينهاي شبکه هاي  تصويري درخارج ازکشوربه شمارميرود .نورباگذشت هرروزوباارايه يي خدمات زيباوديدني به خانواده ها وفرهنگيان کشورمسووليت هاي وطني اش را باوجه حسن انجام ميدهد ودرقلب وطندارانش راه بازنموده  وموقعيت ماندگاربودنش را تثبيت نموده است .

تلويزيون نورباهدايت هاي رهنمود دهنده حاجي صاحب نوريوسفزي وبي بي حاجي راضيه يوسفزي خانم نجيب وپربرکت شان باگذشت هرلحظه به شهرت ومحبوبيتش افزوده ميگردد. جناب حاجي نورشخصيت است بزرگ ومرداست سترگ چنان روف ومهربان است که همه دست اندرکاران تلويزيون نور مشتاقانه وفرزندانه تحت هدايت وحمايت وي فرق شب وروزرا نمي نمايند وتلاش دارند که کاري با ارزشي را به کلبه هموطنانش بفرستند .

روزي آقاي فنادريکي ازبرنامه هايش ميگفت :

(( حاجي صاحب نورشخصيت است که جوره ومانندي ندارد . زمانيکه من باوي روبروميشوم احترام ودست بوسي ويرا فرض خود ميدانم . وي صميمانه وبزرگوارانه شب وروزدرپهلوي ما نشسته عرق ميرزد وصادقانه ميگويد که درراه خدمت به مردم کوتاهي نکنيد زيرا رضاي خداوند درررضاي خلق الله نهفته است وخداوند به کسي لطف دارد که وي به مردم شفقت ومهرباني داشته باشد . )) جناب نورحتازيادشبهايش رابخاطرعرضه خدمات منظم وبهتردرستديوميگذراند ودرکارهاي هنري وفرهنگي مشتاقانه عشق ميورزد.  آقاي نورباايجادفضايي دوستي ويکرنگي درکلکتيف تلويزيون نوراين اداره را به خانه دوم کارمندان ومتصديان تبديل نموده است .

بدون مبالغه همه برنامه هاي نورقابل ديدن وتحسين است واميدميرودکه بايک مسووليت پذيري وکارمشترک وسازنده به تثبيت موقعيتش بي افرايد. نوربادرک رسالتهاي ملي وميهني خويش باقامت برافراشته وبااهداف استوارمندانه وبلند انديشانه به پيش ميرود وپابپاي هم وطنانش درراه خدمتگذاري به کشورش سعي وتلاش شباروزي مينمايد.

چهره هاي ممتازاين شبکه عبارتند از:

درانه – رحيمي ، گلثوم - عزيز، فوزيه  - ارال ، رونار- شيد، فريما - واصل . حارث - رحيمي ، فياض - رحيمي ، تميم - رحيمي ، داکتريونس ، داکتررحماني ، فريد متصدي برنامه رامشگران ...

ارد بزرگ مينويسد:هرگز به کودکانتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او ادب و ستایش به دیگران را آموزش دهید چون با داشتن این ویژگیها همیشه او نگار مردم و شما در نیکبختی خواهید بود و اگر اینگونه نباشد هیچ پیشه ای نمی تواند به او و شما بزرگواری بخشد .

بااين اصل خانواده نورباتربيه وپروريش فرزندان صادق ،راستکار، زحمتکش ، هدفمند ،خدمتگزار، تحصيل يافته ونيک انديش ، آنان بهترين ايام زندگي خود را درراه خدمت به وطن ، فرهنگ وادبيات ومردم کشورسپري مينمايند اين جوانان رشيد وبرومند بجاي اينکه درپارتيها و خوشگذرانيها بروند ، برعکس باتلاشهاي پيگيرومثمرميخواهند خدمات ارزنده به مردم رنجکشيده وطن عرضه وپيشکش نمايند . به اساس پيام که درايام عيدازطريق شبکه جهاني نوربه نشررسيد ،بيننده يي ميگفت که اين جوانان شب وروزخويش را درستديوواطاق کنترول ميگذرانند تا تصويري با کيفيت عالي وبرنامه هاي جالب وديدني رابه نمايش بگذارند .  تلويزيون جهاني نوروشبکه سراسري آريانا ( بيات) باپخش ونشربرنامه هاي باکيفيت بالا وتصويرهاي پررنگ وروغن ( ديجتال ) چون جاذبه مقناطيسي هربيننده را بسوي خويش ميکشاند . روزي برنامه سازموفق وگوينده بي همتا ي تلويزيون نورعاشق لونگين ( فنا ) دريکي ازبرنامه هايش ميگفت : « نور به کميت نه بلکه به کيفيت وعرضه خدمات ارزشمند وعام پسند به مردمش مي انديشد زيراشبکه جهاني نورازمردم ورسانه يي مردمي است . »

من به مثابه يک افغان اين حق را بخود ميدهم تا پيرامون خوبي ها وکاستي هاي رسانه هاي چاپي ، صوتي وتصويري وطنم ابرازنظرنمايم .اين ابرازعقيده به هيچ عنوان کارگروپي ، سياسي وتخريبي نبوده وفقط وفقط برداشت وداوري هاي شخصي خودم است  وآرزودارم که توجيه هاي غيرحقيقي ازآن صورت نگيرد . اگرمن خوبيها وزيبايي هاي يکي دورسانه تصويري را به بررسي گرفته ام کارناثواب وناپسنديده يي نيست ويا به قول معروف نميشود آفتاب را به دوانگشت پنهان نمود . نورکه ازآمريکا وآريانا ازکابل پخش ميشود ، کارهاي بزرگ فرهنگي وهنري را انجام ميدهند واهداف سترگ شان خدمت به افغانستان عزيزبوده وانديشه هاي مزدورمنشانه يي چون :

ايجادتفرقه ، خدمت به بيگانه ها، مردم فريبي ، آب به آسياب بيگانه ريختن ، کج فکري ، دشنام وتوهين، گلوپاره کردنهاي عوام فريبانه ، شخصيت تراشيهاي مغرضانه وکاذب ، پنهان نمودن حقايق و... به اساس فرموده مسوولين آنان درين رسانه ها نه تنها راه ندارد بلکه مردودنيز پنداشته ميشود. پس جاي دارد تاکارهاي خوب ، وطني وافغاني اين رسانه هارا مورد تقديروتمجيد قرارداد.

همانگونه که دربالا تذکردادم يکبارديگرميگويم که باکلکتيف کنوني شبکه جهاني نورنيزکوچکترين قرابت نداشته وتازمانيکه نيک بي انديشندوخوب پيش بروند گل سرسبد خانه هرافغان خواهدبود ومردم اين حق را دارند که شوررا شوروبي نمک را بي نمک بگويند.

روانشناسان با بررسی افراد ی که عمر طولانی تری دارند ، دریافته اند یکی از موارد مشترک در میان همه آنها روحیه قدردانی و تشکر است.افراد مثبت بین و قدردان نتایج اکثر کارها را موفقیت آمیز دیده و همین امر انگیزه آنها را برای پیگیری اهداف تقویت کرده و با موفقیت ها و دستاوردهای مطلوب احساس بهتری پیدا کرده و زندگی را بهتر در می یابند.

درروزهاي نوروزتلويزيون نورباعرضه برنامه هاي جالب وديدني که به سبک کاملآ وطني وافغاني تهيه گرديده بود ساعتها وحتاروزها هموطنانش را خوشحال وسرگرم نگهداشت . باوجوديکه برنامه هاي نوروزي کمي وکاستي هاي داشت وعدم هم آهنگي ومن منم ها مقداري به کيفيت برنامه ها صدمه وارد مينمود اما باآنهم جالبترين وپربيننده ترين پروگرام  هارا تهيه وبه نمايش گذاشت.

يکي ازبرنامه هاي خيلي جالب وتماشايي کنسرتهاي پي درپي درشب وروزهاي نوروزازطريق شبکه جهاني نوربود،برنامه سازان ودست اندرکاران نورباتمام توان تلاش مينودند تا برنامه هاي زيبا ودل انگيزي را به بينندگانش تقديم نمايد . برنامه نوروزي به گردانندگي فوزيه ارال وهمايون جلالي ، رامشگران به مديريت جوان خوش ذوق وخوش سليقه فريد جان که با لهجه هاي شيرين هراتي اش هرقلبي را نوازش وهربيننده را به تحسين وتمجيد خويش وادارميگرداند ، درشب نوروزبرنامه فوق العاده را با همکاري شخصيت بلند همت ، گوينده بي مانند ، اديب ارزشمند ومرد خردمند عاشق لونگين ( فنا) که باآوازمردانه وباتم صداي دل نشينش هواخواهان فراواني دارد ودرجريان پخش برنامه ، دوست نازنيني ازهالند تلفون کشيد ومشتاقانه گفت: { که چهره مردانه وصداي جادوگرانه فنا را بدون درنگ ميتوانم بگويم که تحفه يي است خداداد وارمغان است ناياب که خداوند طول عمروزندگي باسعادتي را به وي نصيب گرداند . ومن ازين تمجيد اين دوستم که کوچکترين شناختي هم بافنا ندارد وصرف برنامه را ازطريق اينترنيت ديده است وچنين داوري عالمانه مينمايد وباخود گفتم که واقعآ اگرآقاي فنا درگويندگي اش کمي عجله بخرچ ندهد ، يکي ازبهترينهاي اين هنراست . وتلويزيون نوربايد افتخارنمايد که چنين اديب انديشمند، مرد انسان دوست ، فرهنگي بي همتا وگوينده بي جوره يي را درکلکتيف خويش گنجانيده است.

درشب بيست وسه مارچ 2008 يکبارديگرشاهد کنسرت جذاب ، جالب وديدني ازطريق تلويزيون نوربه گردانندگي  جناب عاشق لونگين « فنا » بوديم .اين بارآقاي فنا با لباس سنتي وطن ، دستاروشمله يي افغاني درمقابل بينندگانش ظاهروباتوصيف وتمجيد فروان اززوج موفق هنري حميد گلستاني ، هنرمند راديوتلويزيون کشوروخانمش حبيبه حميد، بينندگان را باآوازهاي دلنشين حميد گلستاني ونواهاي دل انگيزفلوت ، گيتاروطبله به دنياي شادي وطرب کشاند.

آقاي فنا اين برنامه را طوري تهيه وتنظيم نموده بود که حق مشروع هرقوم وزباني را آگاهانه درنظرگرفته بود وباتفاهم دوستانه باگلستاني آهنگهاي پشتو، دري ، ازبيکي وهزارگي را بکي ازپي ديگري پيشکش بينندگان مينمود . آقاي فنا دريکي ازبرنامه هاي ادبي وفرهنگي اش بنام ( دادب غوتي ) ميگفت که همه افغانان برادروبرابراند وتفرقه هاو تبعيض هاي زباني و نژادي جزي ازبرنامه هاي خصمانه دشمنان وطن است که ميخواهند با اين کاراهداف رذيلانه وخصمانه خودرا ماهرانه گسترش داده وملت را بجان هم انداخته وخودازآن نفع ببرند .

برنامه آقاي فنا وکنسرت گلستاني بادريغ ودرد مشکلات معين تخنيکي داشت باآنهم گردانندگي هوشيارانه وبي مانند وي وهنروالاي گلستاني خرابي تخنيکي را تحت پوشش قرارداد ه بود . من ازين طريق به آقاي فنا ميگويم :

وقت، در حقیقت همان عمر انسانی است كه لحظات و دقایق آن به صورتهای مختلف سپری می شود. بدیهی است عمر وبهتر بهره گرفتن از آن ، تنها سرمایه ای است كه در اختیار انسان قرار گرفته و آنچه ارزش واقعی یك انسان كامل را تعیین می كند ، صرف كردن به موقع این سرمایه ی مهم است . و همین لحظات و دقایق زودگذرو ارزشمند است كه سرنوشت انسان را تعیین می سازند. وقت همان عمر انسان است كه نه برگشت پذیر است و نه چیزی جانشین آن می شود. انتخاب امور مهم زندگی و برنامه ریزی برای آنها غالباً كار مشكلی است . این كارها نیاز به فكر و اندیشه دقیق وقدرت تصمیم گیری دارد و هم چنین نیازمندآگاهی به این امر است كه چه معیار ومحكی رابرای انتخاب كارهای مقدم تر خود در نظر می گیریم .دانشمندي معتقد است:

از اشتباه كردن نترسید . اشتباه و شكست جزء امور طبیعی و عادی انسانهاست.به این فكر كنید كه هر اشتباه شما را به توفیق نهایی نزدیكتر می سازد .

روابط انسانی برای حرکت در مسیر پر پیچ و خمی که در پیش روی دارد به مقداری انگیزه نیازمند است. همکاری در زندگی مشترک ارزش والایی دارد. به آن توجه کنید و حس مشارکت، همدردی و همکاری را پرورش دهید.

فرصت ها همیشه به سراغ انسان های با لیاقت می روند. موفقیت ها ميخواهند به دست افرادی برسند كه واقعاً برای رسیدن به آن تلاش كرده اند. دنیا سكوهای افتخار و بهترین صفحات تاریخ را برای كسانی نگه می دارد كه از همه بیشتر توانایی تحمل سختی ها و مشكلات را داشته باشند.

تلويزيون نوربااندک مدتي که ازفعاليت نشراتي اش ميگذرد با اقدامات بي سابقه وتاريخي ابتکارات جاودانه وماندگاري را درعمل تحقق بخشيده است که تااکنون دربين رسانه هاي چاپي ، صوتي وتصويري سابقه نداشته است. يکي ازين ابتکارات ماندگارکه به همت اداره هنروادبيات وبه اثرسعي وتلاشي يما (يوسفزي )  ريس وموسس وعاشق لونگين (فنا ) گوينده ، برنامه ساز، متصدي ومسوول اداره هنروادبيات وپروگرام دادب غوتي تلويزيون نور- توزيع وتقديرازفرهنگيان وهنرمندان با نشان طلايي { دادب غوتي}  است . طوريکه درشب نوروزآقاي فنا گفتند که اين نشان ازمردم وبراي مردم است وماميخواهيم که درحيات فرهنگيان ازآنان تقديربه عمل بي آوريم ودرآينده نيزتصميم داريم که باتوزيع نشانها ومدالهاي چراغ معرفت که باخود جوايزهاي نقدي نيزخواهد داشت ازفرهنگ وادبيات وازفرهنگيان واديبان وطن قدرداني نمايم واين راه را مصميمانه وصادقانه ادامه خواهيم داد وبااين اقدام ميخواهيم ازتاريخ پرباروفرهنگ ماندگارخويش حراست وحفاظت نمايم .

يکي ديگرازکارهاي باارزش تلويزيون جهاني نورسمپوزيم بزرگ بين المللي فرهنگي، ادبي وهنري درايالات متحده آمريکا است که ازشخصيتهاي فرهنگي ، ادبي وهنري باتوزيع جوايزوبا قدرداني وستايش ازآنان،  ميخواهند اين کارخلاق وبيادماندني را ثپت صفحات زرين تاريخ کشور، بنام خويش درج نمايند.

اين گردهمآيي بزرگ وبي سابقه فرهنگي وهنري باکنسرت هنرمندان  وبا اشتراک شخصيتهاي ملي وبين المللي درشب چهارم اپريل برگزارميگردد. (درين مورد دراينده گزارش مفصلي خواهم داشت ). قضاوت درمورداين برنامه هنوززودخواهد بود. ولي ازفضايي ايجادشده چنين استنباط ميشود که اقدام است نيکووکاراست باابرو . وآرزوداريم که شبکه جهاني نوربااينگونه تلاشهاي وطنپرستانه وابتکارات مبتکرانه فضايي دوستي وتفاهم وطني را بوجودآورد.

تلويزيون نور درتشکيلات خود بهترين وموفقترين چهره هاي ادبي ، اجتماعي وفرهنگي را گردآوري نموده است تارضايت هموطنانش را باتقديم نمودن برنامه هاوکارهاي باارزش فرهنگي وهنري کسب نمايد .