زندگی

اشاره اى به اخلاق جنسى

  

دکتر امير طبرى

  ارتباط و رابطه ميان جنس ها نقطه مرکزى نامريى کنش هاست. ׳

 " شوپنهاور"

 

 انسان ها در مدت زندگى خود امکان برقرارى رابطه هاى گوناگونى با يک ديگر دارند: با هم سخن مى گويند، با هم کار مى کنند، ... و با هم " رابطه جنسى" مى گيرند. ׳

 سکس و برقرارى رابطه جنسى يکى از پايه اى ترين نيازهاى وجودى انسان و از آجرهاى ساختمانى رشد و شکل گيرى شخصيت اوست. مفهوم سکس، در مجموع، در برگيرنده روندها و جنبه هاى زيست شناسانه، روانى، اجتماعى، سياسى و اخلاقى است. اين مفهوم داراى معنا و بار اخلاقى در يک طيف بس گسترده از کاملن مثبت تا شديدن منفى است: از لذت، لطافت و پيوند تا خشونت، تجاوز و اعمال زورگويى. ׳

 سکس و برآوردن اين نياز " طبيعى" داراى تاثيرات پيچيده و حتا تعيين کننده " اجتماعى" بوده و هست... موضوع اين نوشته، تنها، نظرى بس فشرده به ايده و پاره اى از داده هاى فلسفى اخلاقى مطرح در گفتمان کنونى است. در علوم انسانى ميان مفهوم هاى سکس ﴿sex﴾، جنسيت ﴿gender﴾ و رابطه جنسى تفاوت مى گذارند ﴿١﴾: ׳

سکس به معنى ويژگى جنسى پايدار بيولوژيک يک فرد است که در کروموزوم ها، آلت تناسلى، شکل ظاهرى و هورمون هاى جنسى، خود را نمايان مى سازد. ׳

 جنسيت، اما بر اجتماعى بودن اين ويژگى تاکيد دارد که در چارچوب روندهاى اجتماعى شدن به عنوان مردانه ﴿مردانگى﴾ و زنانه ﴿زنانگى﴾ بيان و مشخص مى گردد. اين مفهوم ها نيز داراى بار ارزشى بس آشکارى هستند: به عنوان يک حکم سياسى اخلاقى در سيستم مسلط پدرسالار و به ويژه ميان گروه هاى اجتماعى کمتر رشد يافته، مردانگى نسبت به زنانگى حقانيت و برترى کامل و ترديد ناپذير دارد. ׳

  " رابطه جنسى" يعنى انجام يک عمل يا کنش مشخص. ׳

 کنشگر با انجام اين کنش، مانند هر کنش ديگرى، داراى انگيزه و نيت خود بوده و خواهان برآوردن خواست و هدف ويژه اى است: ׳

             کنش جنسى، کنشى است براى تحريک و يا ارضاى جنسى خود و يا فرد ديگر. اين عمل مى تواند پاسخ گوى خواست مستقيم همان کنشگر و يا وسيله اى براى رسيدن او به يک منظور ديگر باشد. مطابق تعريف، در يک رابطه ﴿کنش﴾ جنسى، استفاده از آلت تناسلى و يا ديگر بخش هايى از بدن که از نظر جنسى تحريک پذيرند هم الزامى نيست. روشن است که يک کنش غيرجنسى مى تواند پيامدهاى جنسى داشته باشد، اما موضوع کليدى براى تشخيص و تعريف " رابطه جنسى" در " نيت" کنشگر نهفته است و نه در " نتيجه" کنش.  يعنى اگر يک کنش جنسى به خشنودى جنسى نيانجامد، بازهم يک کنش جنسى است. ׳

هر جامعه اى داراى نظم سياسى، اقتصادى، .. و البته " نظم جنسى " ويژه خود نيز مى باشد. ׳

 در بيشتر نظم هاى جنسى، تنها به وجود دو جنس مرد و زن باور دارند. در برخى، اما، سه جنسيت متفاوت را به رسميت شناخته اند. در بعضى فرهنگ ها، امکان جابجايى و تغيير جنسيت وجود دارد ﴿بدون ابراز هيچ تعجب يا بازجواستى از سوى ديگران﴾. حتا فرهنگ هايى وجود دارند که جنسيت افراد را بدون وابستگى به ويژگى هاى زيست شناسانه و بدنى در نظر مى گيرند ﴿٢﴾. ׳

  نظم جنسى، مانند هر نظم و سيستم ديگرى، نظم ساخته و پرداخته خود بشر ﴿در دنيا يا افق دانايى و توانايى وى﴾ و براى پاسخ گويى به نيازهاى خود او هستند. ׳

بر متن عمومى زندگى اجتماعى، " زير متن" هاى گوناگون ديگرى وجود دارند که با ديناميک خود ويژه به طور مستقيم بر سپهر رفتارها، چگونگى کنش ها، تصميم ها، خواست ها، انديشه ها، باورها، تصورها، ... و جهت گيرى هاى هر يک از ما، به عنوان يک سوبژه کنش گر، تاثيرهاى کمابيش تعيين کننده اى مى گذارند. اين تاثيرگذارى دقيقن به دليل نقش و کارکرد تاثيرگذار، و نه فقط تاثيرپذير، خود ماست. فرهنگ ما، تمام تار و پود فرهنگى ما، از نظر کنستروکتيويستى، به معنى آن چه ما " داريم" نيست، بلکه آن چيزى است که ما هميشه و همه جا " انجام " مى دهيم. فرهنگ جنسى، بخشى از فرهنگ ماست. جنسيت و نگرش جنسى هم توسط هر يک از ما هر روز و همواره ساخته، بازسازى و تثبت مى شود: در خانواده، در عرصه افکار عمومى، با همسر، دوست، همکار، ... و با خود خودمان!  و در بيشتر موارد هم به انجام آن اصلن آگاه نيستيم ﴿به بيان ميشل فوکو: انسان ها معمولن مى دانند چه مى کنند، حتا مى دانند چرا آن کنش را انجام مى هند، ولى نمى دانند که کنش آنها چه مى کند!﴾. ׳

  منبع اصلى توليد و بازتوليد جنسيت در جامعه، خانواده است. اين خانواده ، در اکثريت فرهنگ هاى حاضر، از هم پيوندى يک زن و يک مرد تشکيل شده است ﴿حتا برخى از هم جنس گرايان نيز در رابطه خود نقش زن و مرد را بر عهده مى گيرند﴾. براى هر زن و مرد هم مقررات و آداب رفتارى مشخصى تعيين گرديده است ﴿طرز لباس، آرايش، نوع و حالت استفاده از زبان، ....﴾. در اين جوامع، تصوير مرد جذاب ﴿قد بلند، کمى سالمند، داراى مدرک تحصيلى و مقام شغلى بالا﴾ و زن زندگى ﴿قد کوتاه تر نسبت به مرد، جوان تر، از نظر شغلى و اجتماعى پايين تر از مرد﴾ بطور آگاهانه يا ناآگاهانه پذيرفته شده است و اگر خانواده اى چنين ترکيبى نداشته باشد، جلب توجه مى کند.... ׳

 اصولن وجود يک جامعه بدون اخلاق جنسى، ناممکن و غير قابل تصور است، ولى به ويژه بعد

 از دوران روشنگرى اروپا، اين آگاهى شکل و قدرت گرفته است که نظم جنسى و قاعده هاى اخلاقى وابسته به آن، امورى ازلى و ابدى نبوده و حتا دگرگونى پذيرند! ׳

  در رابطه با اخلاق جنسى، تا کنون در جامعه هاى بشرى باورها و مدل هاى مختلفى کاربرد داشته و در قالب نهادهاى گوناگون سياسى و اجتماعى نمايندگى شده اند و به گونه اى براى تعيين و همچنين در خدمت پشتيبانى و نگهدارى از هنجار ها و دورى از ناهنجارى هاى سکسى عمل کرده اند. ׳

در تمام اين مدل ها مى توان ميان دو گونه مدل سنتى ﴿دينى، طبيعى﴾ و مدرن ﴿راسيونال﴾ تفاوت گذاشت. تفاوت فرد و يا اجتماع سنتى با مدرن، تفاوتى بس بزرگ و راديکال در همه ى زمينه ها و بعدهاى ذهنى و عينى ﴿ شناختى، عملى، روحى، روانى، ...﴾ است: ׳

مطابق آموزش هاى دينى، قوانين اخلاق جنسى از سوى خدا ﴿به واسطه فرشتگان﴾ بر پيامبران نازل شده اند. سرچشمه خدايى ﴿برتر از انسانى﴾ اخلاق سکسى به معنى ترديد ناپذيرى در درستى و اجراى بدون چون و چراى آن قوانين است. آموزه ها و اخلاق دينى به دليل باور به داشتن اتصال به نيروى برتر و مطلق خداوندى، نقش بزرگ و تعيين کننده اى در تاريخ جامعه بشرى داشته اند، نيروى مطلقى که همواره قادر بوده است کوچکترين انتقادى را در نطفه خفه کند. سرپيچى از دستورات الاهى حتا در خصوصى ترين و دوردست ترين خلوتگاه هاى فردى، اگر فاش مى شد، مجازات سختى در پى داشت، چرا که فرد "گناهکار" ، حتا اگر گناهش به هيچ کسى آسيب نمى زد، سبب خشم خدا مى شد و اين خشم و غضب خدايى نيز همه ى جمع را دچار بلا مى کرد. اخلاق جنسى در دين هاى جهانى، داراى شباهت ها و تفاوت هاى زيادى است. برخى کمتر و برخى بيشتر به اين موضوع پرداخته اند، که داراى نمودها و تاثيرهاى متفاوتى در لايه هاى مختلف پيروان و وابستگان به آنهاست. ׳

  بخش ديگرى از اخلاق سنتى، طبيعت و هماهنگى با قوانين آن را مرجع و ريشه ى اخلاق جنسى دانسته است، چرا که طبيعت، مستقل از انسان، عينى، بى طرف و عامل تعيين کننده است. ׳

 اما واقعيت اين است که طبيعت بى اندازه رنگارنگ و چندين و چند جانبه است، امرى که ظاهرن براى طبيعت گرايان هيچ مشکلى نيست: آنچه با جريان عمومى طبيعت ناهمخوان باشد، ممنوع و گناه است ﴿که شديدن به پيش داورى ها و تفسيرهاى اين دسته از باورمندان وابسته است﴾. ׳

 مطابق اين انگاشت، که البته با داده ها و پيشرفت هاى علمى در ناهمخوانى است، حقوق انسانى تابعى از حقوق طبيعى هستند و هر فردى با کمک نيروى فهم خود مى تواند اين حقوق را دريابد. ׳

  در تاريخ جامعه هاى بشرى، رجوع به مراکز مشروعيت دهنده اى چون خدا و طبيعت، منظورهاى بسيار متفاوت و حتا کاملن متناقضى را  برآورده نموده و براى سرپوش نهادن و مخفى کردن نيات 

و منافع واقعى ﴿در سطح فردى، گروهى، طبقاتى و حکومتى﴾ مورد استفاده واقع شده اند. ׳

بدنبال اين تجربه ها و همچنين براى يافتن پاسخ هاى مناسب در دنياى مدرن، ملاک ها و سنجه هاى نوين و دقيق ترى مورد نياز هستند ﴿که اين به معنى حذف کامل سنجه هاى سنتى و پيشين نيست﴾. اکنون پرسش اينجاست: پس چه مرجع و منبع معتبرو قابل اطمينانى وجود دارد؟

پاسخ دنياى مدرن قاطع و روشن است: عقل و اصول خرد! ׳

  هر گونه پيشنهاد، اصل، موضع.. اخلاقى تنها و تنها هنگامى پذيرفته است که خردمندانه باشد. ׳

        آنچه خردمندانه است، براى انسان ها و براى جامعه لازم و ضرورى است. پايه روابط خرمندانه اجتماعى بر بنيان " قرارداد" و قانون استوار است. نوع حکومت از سوى افراد جامعه ﴿انتخابات﴾ تعيين مى شود. قدرت سياسى از آن توده ها و فقط براى توده هاست. مردم مالک جامعه خود هستند. وجود هر گونه مقام فراى قانون و يا مدعى حقانيتى مستقل از خلق، از سوى خرد مردود شناخته شده و هرگز قابل تحمل نيست. بر اساس " قرارداد اجتماعى" ، مردم و فقط مردم، حقانيت بخش و قانونيت دهنده اند و آن هم نه فقط در رابطه با نوع حکومت، بلکه براى تمام هستى جامعه خود. ׳

    هر جامعه اى، اگر خود مردم حاکم آن باشند، پويا و جستجوگر است و اين شجاعت را بدست مى آورد تا براى شکوفايى خويش بکوشد و با نگاهى انتقادى در اصول جا افتاده خود باز نگرى نموده و ارزش هاى اخلاقى جديدى را کشف نمايد... ׳

 اينکه " انسان آزاد به دنيا مى آيد، ولى همه جا در زنجير است" ﴿ژان ژاک روسو﴾، به ويژه از نظر جنسى و در رابطه با اسارت و آزارجنسى، يکى از واقعيت هاى زشت و درد آور دنياى کنونى است. ׳

 در فلسفه اخلاق مدرن، چارچوب کارى و برنامه اى اخلاق جنسى در بر گيرنده اين اصول است ﴿٣﴾: ׳

١- بنيان اخلاق مدرن بر خرد و اراده آزاد انسان استوار است. ׳

 ٢- روشن گرى همه جانبه در باره پديده سکس، آگاهى سکسى، تجربه سکسى، چگونگى و تاثيرات آن. پى گيرى مدام و تلاش براى آموزش و تربيت جنسى بر اساس روشن گرى ﴿به ويژه براى نوجوانان﴾. ׳

 ٣- پشتيبانى از خدشه ناپذيرى حرمت انسان، ترويج مدارا، احترام به هم نوع و روا دارى. ׳

  ۴- برترى اصول خردمندانه اخلاق و بلند مرتبگى روح انسان نسبت به خواهش و کشش هاى غريزى. ׳

  روشن گرى جنسى، با هدف تامين خود مختارى و مسئوليت پذيرى فردى، تنها و تنها هنگامى

 تحقق مى يابد و موفقيت آميز خواهد بود که جامعه و نهادهاى اجتماعى، اين امر را به عنوان بخش مهمى از بهداشت و سلامتى در دستور کار قرار داده و درباره آن آشکارا، آزادانه، غير ايدئولوژيک و راحت گفت و گو کنند... ׳

فلسفه اخلاق، در دنياى مدرن و بدنبال به پرسش گرفتن دگم ها، در تلاش است که هنجارها و دليل آورىهاى اخلاق انسانى را بر پايه داده هاى جديد بررسى و طرح نمايد. اما، چنان چه ارسطو نيز تاکيد کرده است ﴿اتيک نيکوماخيستى﴾، ما در فلسفه اخلاق تنها به دنبال چيستى، چگونگى و دليل آورى ارزش هاى اخلاقى نيستم، بلکه، خيلى بيشتر از آن، مى خواهيم انسان هاى با ارزشى باشيم. ׳

 ٭٭٭٭٭

  منابع مورد اشاره: ׳

1999 ,Sexualitaet und Gesellschaft ,Guilebaud .C .J  1-

1984 ,Opladen ,Socialisation: Weiblich-maenlich ,2- Hagemann-White

1994 ,Jugend und Sexualmoral ,Tremmel .J  3-